ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما ، بسیار عالی بود و البته ای کاش - فقط این مصرع افسوس درین سیطره بیکار نگردی - روشن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
با درود.به عنوان یکی از مدیران ارشد «سایت بین المللی شاعران پارسی زبان» به شما خوشامد می گویم. - «   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سید محمدرضا لاهیجی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عشق غیور
 
 
چشم هایم می شوند، از این شب دیجور، کور
آرزوی دیدنت را می برم آخر به گور ...
 
باد هم از من نمی گیرد سراغی سال هاست
خانه، این ویرانه ام، بد جور مانده سوت و کور
 
بختکی انگار روی سینه ام افتاده است
مانده ام، این روز ها، از چشم هایت بس که دور
 
خاطراتی را که باقی مانده از آن فصل ها
می نشینم، گاهگاهی می کنم باخود مرور
 
گنج شایانی، به دور از چشم مردم، داشتم
سرنوشت آمد گرفت این گنج را از من به زور
 
 بیش از این، ازمن شکیبایی مخواه ای آفتاب
صبحِ دیدار تو را، آیینه دارم، ناصبور!
 
می کشانی عاقبت تا مرز ویرانی مرا
در تو، انگاری مروّت مرده، ای عشقِ غیور!
 
باز کن چشمان خودرا، روزگارم را ببین!
آتشی در جان من افکنده ای با این غرور
 
اتفاقی تازه در خورشید می افتاد، کاش
پیش پایم، در مسیر عشق، می پاشید نور
 
آرزوی ساده ای دارم، چه می شد بازهم  
مثل آن ایام، ازاین ویرانه، می کردی عبور
 
کلمات کلیدی این مطلب :  غیور ، دیجور ، سوت و کور ، مرور ، مسیر ، ناصبور ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1400/5/4 در ساعت : 0:10:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  423


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی نظری سرمازه
1400/5/4 در ساعت : 7:58:40
درود شاعر گرامی
چه عاشقانه ی زیبایی...!!
بازدید امروز : 9,531 | بازدید دیروز : 16,464 | بازدید کل : 150,686,014
logo-samandehi