ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ترکیب بند گل شش ماهه

بسمه تعالی
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ، المُتَشَحِّطِ دَما، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ.

سلام بر عبداللّه بن الحسین، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده که خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت کند حَرمَلَه بن کاهِل اسدى و همراهانش را که به او تیر زدند.
(زیارت ناحیه مقدسه)

بند اول
گلاب تازه در جام جهان آورده لبخندی
‎برای پاسدار دین رباب آورده فرزندی
‎چه فرزندی که شهد از خنده‌هایش وام می‌گیرد
‎شکرریز و شکررفتار، شیرین‌تر ز هر قندی
‎ملایک گاهوارش را به نوری سبز پوشانده
‎برایش دود می‌کردند از هر سوی اسپندی
‎برای خواهرانش یک جهان نور است و آرامش
‎برای عمّه‌جان زینب، ندارد مثل و مانندی
‎عمّو عبّاس آبی ریخت بر لب‌های گلگونش
‎پدر با بوسه زد بر حلق شیرینش گلوبندی
‎برایش از علی خواند و علی نامید او را هم
‎ورای حدّ تقریر است شرح آرزومندی

‎                            سحر می‌ریخت از حلقوم اصغر یک جهان آواز
‎                            قلم را آن زبان نبوَد که سرّ عشق گوید باز

بند دوم
نسیم دشت عطر گاهوارش را پراکنده
سحر، آرامش چشم خمارش را پراکنده
هیاهوی ملایک در هوای دیدن رویش
به خیمه عطر موی تابدارش را پراکنده
گل شش‌ماهه بوی یاس و لاله توامان دارد
شمیم عطرهای یادگارش را پراکنده
نهال نورسی در باغ طوبی سر برآورده
چه بی‌رحمانه طوفان شاخسارش را پراکنده
به یاد نوبهار پرپر دردانه‌ی زهرا
میان دشت، بابا، لاله‌زارش را پراکنده
به سمت آسمان، خون علی اصغر خود را
غم و اندوه قلب داغدارش را پراکنده
به جای دانه‌ تسبیح در سجّاده‌ عالم
هزاران دانه‌ سرخ انارش را پراکنده 

                     بخواب ای آسمان شرمنده‌ روی تو لالایی
                    معطّر شد جهان از حلقه‌ موی تو لالایی


بند سوّم
به میدان می‌رود آقا و آقازاده در دستش
برای یاری بابا، پسر، آماده در دستش
به میدان رفت نوری، کوری چشمان خفّاشان
عزیز سرور آزادگان، آزاده در دستش
به میدان رفت با لبهای عطشان وارث باران
به اثبات کلام خود دلیلی ساده در دستش
به میدان رفت و بغضی می‌فشارد حلق عالم را
دلیل راه حق، تنها، مسیر جاده در دستش
نگاه تار ره‌گم‌کردگان امّا نمی‌بیند
خدا باب الحوائج را به مولا داده در دستش
نشان کردند صهبا را در آن مینای شش‌ماهه
میان دشت، ساقی، جام سرخ باده در دستش
به سمت خیمه باز آورد آقا‌زاده را آقا
عقیق و لعل و مرجان، گل به گل افتاده در دستش

                                   عطش را در گلوی غنچه، تنها ساقه می‌فهمد 
                                   نگاه آخر نوباوه را قنداقه می‌فهمد

‎بند چهارم
نگاهش العطش را ترجمانی دیگر آورده
‎سکوت دردناکش اشک دنیا را در‌آورده
‎عموعبّاس بی‌شک مشت آبی داشت تا اصغر
‎ولی افسوس تیر از چشمهایش سر در‌آورده
‎پدر روشن‌ترین نور صداقت بود و دینداری
‎به اثبات سخن‌هایش دلیلی بهتر آورده 
‎ کدامین قلب سنگی در جواب حضرت باران 
‎به جای آب، پیکانی به سمت حنجرآورده
‎خلیل کربلا دشت بلا را می کند نفرین
‎که اسماعیل را مذبوح نزد هاجر آورده
‎به میدان می‌رود بار دگر این بار بی‌اصغر
‎ برای یاری دین خدا، تنها، سر آورده

                      جهان بعد از تو دیگر جای ماندن نیست فرزندم
                      شهید شیرخوارم، نور چشمم، ماه دلبندم

بند پنجم
شهید داغ هجران تو با خنجر نمی‌میرد
که نقش خنده‌ات در این دو چشم تر نمی‌میرد
پس از فرزند خود با هر نفس جان می‌دهد بابا
هلا شمشیرها شرمی که او دیگر نمی‌میرد
نه مشکی مانده در این دشت خونین دل، نه سقّایی
چرا صهبا نمی‌جوشد چرا ساغر نمی‌میرد
حرم امن است با مردان جان بر‌کف در این میدان
که آیین علمداری در این کشور نمی‌میرد
محبّان علیِّ اصغر تو مرد میدانند
در ایران شور عشق آل پیغمبر نمی‌میرد
هزاران بار دیگر در دمشق و غزّه و کابل
شهیدش کرده‌اند اما علی اصغر نمی‌میرد

                              علی اصغر فراوان است در آغوش گهواره 
                            بخوان مادر حدیث عشق را در گوش گهواره

بند ششم
طنین روضه در شبهای نخلستان؛ علی اصغر
یل میدان علی‌اکبر، گل میدان علی‌اصغر
نمانده یار و یاور در میان لشکر بابا
به راه دین ِحق همراه و پشتیبان علی اصغر
دلیل گونه های شرم‌آگین گل سوری
دلیل اشک‌های ممتد باران علی اصغر
چو عطر یاس در سرتاسر عالم بهارافزا
چو شاخ گل میان باد، دست افشان علی اصغر
در این دنیای ناآرام، نامش نور، ذکرش گل
در این دریای موجاموج کشتیبان علی اصغر
توسّل کن به یک تار نخ از قنداق خونینش
هزاران درد دل را می‌کند درمان علی اصغر

                                      تویی باب الحوائج حاجت ما را تو می دانی
                                      برای خاک تشنه مژده لبخند بارانی.

نغمه مستشارنظامی

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر عاشورایی ، ترکیب بند ، نغمه مستشارنظامی ،


   تاریخ ارسال  :   1400/5/22 در ساعت : 4:11:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  968


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هادی قربانی
1400/5/22 در ساعت : 17:59:55
سلام
وقت بخیر
نقدی بر بند اول

حافظ:
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گويد باز
وراي حد تقرير است شرح آرزومندی


یک
نکته‌ای که در مصراع اول این شعر می تواند خواننده را واقعاً غافلگیر کند، عدم ارتباط کلمات است.
صرف این که با کلمه های شامه‌نواز و نو فضایی جهت نمایش لبخند ایجاد کنیم بسیار عالی‌ست، اما مشکلی که اکثراً در پشت روان‌خوانده شدن پنهان می شود، عدم انسجام معنایی است.
گلاب تازه
جام جهان
لبخند
این سه را چگونه می‌توان با هم مرتبط کرد؟

دو
شاعر رخدادی را در زمان حال به تصویر می‌کشد و به تبع آن از افعال زمان حال مدد می گیرد:

آورده ـــــ» حال ساده
می‌گیرد ـــ» حال استمراری
پوشانده(است)ـــ» حال کامل
می‌کردند ـــ» گذشتهٔ استمراری؟؟

باحضوری نابهنگام؟َ!

ندارد ـــ» حال ساده
ریخت ـــ» گذشتهٔ ساده؟!
زد ـــــــ» گذشتهٔ ساده؟!
...و هم‌چنان با انواع افعال گذشتهٔ (خواند) و (نامید) و (می‌ریخت) ادامه می‌یابد.
افعالی که باید با جایگزین های شایستهٔ زمان روایت پر می‌شدند:
دود می‌کنند
ریزد یا می‌ریزد
بوسه می‌زند
می‌خوانُد
می ‌نامد
می‌ریزد یا ریزد
اما راهی هم هست که پیشنهاد نمی‌کنم و آن تبدیل افعال زمان‌ حال به افعال زمان گذشته است که در بیت نخست با تبدیل (آورده) به (آورد),آغاز و ادامه می‌یابد.

سه
تکرار کلمهْ (برای) پنج بار در شش بیت به چشم می‌آید.

چهار
ملائک اسم جمع است و پوشانده مفرد
تقریرِ (ملائک گاهوارش را به نور سبز پوشانده‌اند) صحیح‌تر است و منظوم کردنش کار شاعر است.
حفیظ ( بستا) پورحفیظ
1402/6/7 در ساعت : 19:46:54
بسیارعالی بود خواهرم.درودها⁦👏🏻⁩⁦👏🏻⁩⁦👏🏻⁩⁦👏🏻⁩🌹🌹🌹🌹🌹
هادی قربانی
1400/5/22 در ساعت : 6:45:50
متن نظر را وارد کنید
محمدرضا جعفری
1400/5/22 در ساعت : 11:16:26
درود استاد
بی نهایت متحول کننده و اوجی از رسائی هنر معنوی ، در وصف عاشورای حسینی
اجرتان با سیدالشهدا ع
پروین برهان شهرضایی
1402/7/10 در ساعت : 16:38:34
محشربود،قبول محضر ارباب دوعالم باشد
بازدید امروز : 39,626 | بازدید دیروز : 32,668 | بازدید کل : 154,140,765
logo-samandehi