ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : فیروزه سمیعی
درودتان باد جناب استاد پور حفیظ فرهیخته ی گرامی 🌞 - به دیده ی لطف مهر می خوانید مهربان 🌺🍃🌹🍀    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
درودها بانوی فرهنگ و ادب استاد سمیعی⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩⁦🙏🏻⁩🌹🌹🌹🌹 - بسیار زیبا می‌سرایید و مخاط   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حفیظ ( بستا) پورحفیظ
بانو جاویدنیا درودها!🌹🌹🌹🌹 - بسیارزیبا ودلنشین بود،تقریبن غزل عاشقانه درحرمش ازاین حقیر هم همچن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - واقعا تا گفتن شعر سپیدی اینچنین - رگ به رگ می گردد آدم را کمر تا آستین - هرچند    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



...طنز داغدار...

از دور دارد آنکه خیلی هوای ما را
با بندگان بد هم خوش می کند مدارا !

شکرش بگوبم از دل از عمق جان چرا؟چون
آزاد آفریده اکسیژن هوا را...

ور نه که مافیای نفع و نفاق و نقمت
در آوَرَد به آنی از بُن دمار ما را

تا این زیاده خواه خونخوار هار باشد
حق می دهم نفهمد بحران بینوا را

این مافیای فاسد منصف نباشد اصلاً
وقتی چلونده خواهد اسکاج ریه ها را

باز ایستاده گا‌نیم ای بی شرف حیا کن
تا بیش از این نبینیم اجحاف ناروا را

هرکس که پاچه خوار است خوار است و بی بخار است
از بس عوض نموده با ناخدا خدا را

ای حضرت ژن خوش ! بر پیروان حق کُش !
خیلی خوشی چشیدند اِعمال کن بلا را !

یارو گرین کارتش کاری تر از کرونا
ازما گرفته آسان آرامش و شفا را

هرچند پشت پا به تولید داخلی زد
اما خریده ارزان سیسمونی ی دَدا را

تا رانت و اختلاس و رنگ و ربا بکام است
سرپوش بر دلش نِه تا نگسلد ریا را

حالا که مانده از شیر این گربه ی نحیف است
باید جهان بفهمد فریاد بی صدا را

رندی بخار ره را بخشید با سه سر قند
من بخشم از نداری الباقی کجا را؟

ای که نجات بخشی بخشنده می درخشی
گاهی نجاتمان ده از چنگ قوم دارا

از چنگ آمِریکا هم چنگ او اروپا
آزاد کن خدایا حلقوم آسیا را

بگذشته رفته بر باد آینده از تب افتاد
ای قاصر مقصر دریاب حال ما را

من مانده ام چطوری یک اختلاس ساده؟!
در کمتر از سه سوتی قارون کند گدا را

حالا که از قضاوت تبعیض سهم ما شد
ای منجی عدالت تغییر ده قضا را

ای درد دست بردار از طنز داغدارم
حالا که گم نمودی سوراخی ی دعا را

خصم خدای عادل شد آنکه می پسندد
بر ملتی مسلمان تسلیم نابجا را

تا زاده های تزویر افشرده های زهرند
باید بنوشد ایمان معجون مافیا را

کلمات کلیدی این مطلب :  طنز داغدار ، مافیا ، علی نظری سرمازه ،

موضوعات :  اجتماعی ، آیینی و مذهبی ، طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1401/2/13 در ساعت : 14:30:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  385


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 40,867 | بازدید دیروز : 32,668 | بازدید کل : 154,142,006
logo-samandehi