ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما ، بسیار عالی بود و البته ای کاش - فقط این مصرع افسوس درین سیطره بیکار نگردی - روشن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
با درود.به عنوان یکی از مدیران ارشد «سایت بین المللی شاعران پارسی زبان» به شما خوشامد می گویم. - «   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سید محمدرضا لاهیجی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



معرفت ابالفضل

مظهر معرفت و عشق ، ابوالفضل رشید
در وفاداری و در مهر به دوران فرید

به برادر همهء عمر خودش مولا گفت
تا به آن لحظه که در خون عزیزش می خفت

از پس پردهء خون دید که زهرا آمد
روح عباس در آن لحظه به نجوا آمد

که بپا خیز و ببین مادر مولا اینجاست
همهء عمر دلت دیدن او را میخواست

سعی بنمود که از بستر خون برخیزد
از وفا در قدم و دامن او آویزد

گفت آورده ام از کوثر رضوان آبی
تا بنوشی و سپس سوی پدر بشتابی

گفت ای جان جهان آب ننوشم هرگز
بهر رفع عطش خویش نکوشم هرگز

گفت زهرا که بنوش آب ز دستم پسرم !
جرعه آورده ام این لحظه به امر پدرم

پسرم ، چون ز لب ام ابیها بشنید
شوق در جان و تن روح وی آن لحظه دوید

گفت مادر بزدی تاج هم اکنون به سرم
که خطابم ز سر مهر نمودی ؛ پسرم

مادرم فاطمه ایی بود ولی زهرا نه
باشم از نسل علی ، مام ولی عَذرا نه

چون خطابم بنمودید ز رحمت ، پسرم
رخصت اینک بگرفتم ز شما و پدرم

رو به گلزار حرم گفت برادر جانم
سویتان آمدن و عرض ادب نتوانم

مادرت لطف بفرمود و پسر خواند مرا
آبرو بر تن صد پاره بپوشاند مرا

نرساندم به حرم آب و از آن میسوزم
چشم با تیر از این خجلت خود میدوزم

کودکان منتظر آب و تمامی عطشان
من به خون و عرق و شرم در اینجا غلطان

لطف کن پیکر من را به همین جا بگذار
خجل از روی تو و اهل حرم از دیدار

گر از این جرم حلالم نکنید واویلا
خجل از روی تو و مادر اکبر لیلا

خجلم تا ابد از هر که بود در پی آب
و نشانی بدهندش به دروغ و به سراب

آری ای دوست ابالفضل که مصداق وفاست
باب حاجات از این رو و در مهر و دعاست

بود عطشان ولی بهر وفا آب نخورد
آبرو با خود از این دایره تا مینو برد.

سیدرضاموسوی راضی
کلمات کلیدی این مطلب :  معرفت ، عشق ، وفا ، خون ، مادر ، کوثر ، جنت ، جنان ، روح و روان ، برادر ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1401/5/19 در ساعت : 12:3:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  171


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 10,304 | بازدید دیروز : 16,464 | بازدید کل : 150,686,787
logo-samandehi