ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
رباعی قابل قبولی بود اگر در مصراع دوم بیت اول از کلمه ی «قاره» استفاده نمی شد.این کلمه محلی از اعراب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علی معصومی
چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو - درد بی‌حد بنگر بهر خدا هیچ مگو - - دل پرخون بنگر چشم چو جیحو   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : معین حجت
سلام و عرض ادب خدمت استادم بزرگوارم جناب حاج محمدی ... - مثل همیشه عالی ...درود بر شما ... - این   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
درود حضرت دوست - مصرع هفتم {{در حیرتم که دل غرق خون ما}} لغزش وزنی دارد عزیز . - این تقطیعِ این    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهدی صدری دولق
سلام استاد گرامی.بسیار عالی شد.ممنونم از لطف شما - با اجازتون طبق ویرایش شما این شعر را منتشر کنم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
بهترین خصلت انسان ادب است - هدیه از حضرت لقمان ادب است - بی ادب را به خدا کاری نیست - جز ادب    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سیدرضاموسوی راضی
درود. - بعنوان مثال عرض کردم بانوجان. - قطعا ذوق سرشار و قریحهء شما راه بهتری برای حذف آن ضم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پاسوز
                                      پاسوز      
 
کی آب شود برفِ چنین فربه و، تا کی
-در قالبِ اسفند شود چال یخِ دی؟

روزی تو مگر رو شوی ای برگِ برنده
تقویم ورق می‌خورد از شوق پیاپی

خشکید، بهارا، به رهت چشمِ درودشت
ترسم که شود آمدنت وقتِ گلِ نی!

سِرّی است در این همهمه؛ امّا دلِ غافل
گوید که: سرِ هیچ هیاهو شده؛ هی‌هی!

***
مستیّ ِ مرا این شبِ جانکاه نکاهد
کوهم؛ نه مگر؟!؛ می‌زنم از خونِ جگر می

تا چند چنین چانه زدن با چه‌کنم‌ها؟
در چنبره‌ی چون و چرا چلّه‌نشین؟؛ ای

-شب، چشمِ تو هم کاسه‌ی صبرش به سر آمد
پس می‌دمد آن صبحِ دل‌انگیزِ ظفر؟ کی؟
 
خیرا و خوشا صبحی و، تا مقدم خورشید
من هم بزنم بر کُره‌اسب کهرم هی

این راه اگر تا به قیامت بکشد طول
باید که به هر قیمتی، ای جان، بشود طی



ایران، همه‌، شد آینه‌زارانِ ظهورت
آبشخورشان؛ مشهد و شیراز و قم و ری 

در دستِ که باشد سرِ این رشته، به جز عشق؟
ای‌وای بر آن کس که بریده است دل از وی
***
از سر گذراندم چه‌قَدَر برفِ دی و، باز
-پاسوزِ تو، ای باد بهارم، برس از پی
 

کلمات کلیدی این مطلب :  پاسوز ، بهار ، برف ، اسفند ، عشق ، ایران ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1401/12/25 در ساعت : 9:33:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  62


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 21,727 | بازدید دیروز : 23,630 | بازدید کل : 149,261,854
logo-samandehi