شما مهمترین منتقد احمد شاملو به لحاظ ایدئولوژیک بودید. کمی بعد رویکردتان کاملا متفاوت شد امروز یوسفعلی میرشکاک نگاهش به احمد شاملو چگونه است؟
همان وقتها هم که با شاملوی عزیز درگیری قلمی داشتم، هندسه کلام شعرش را تدریس میکردم در کلاس هندسه کلمات. این دعوای من با شاملو هیچ ارتباطی با شأن او در شعر معاصر نداشت. شاملو، فردوسی را متهم کرد. لاجرم کسی باید پاسخش را میداد، هر چند جامعه روشنفکری ما سخت ناراحت شدند یا آنجا که شاملو گفته بود: «یک نفر میآید، یک دِلنگ و دولنگی میکند و یکی دیگر هم در کنارش عرعر میکند». خب این اهانت به تمام جامعه موسیقی بود اما حضرات روشنفکر این اهانت را برتافتند ولی نقد مرا نسبت به شاملو برنتافتند. به هر حال من احساس میکردم یک نفر باید روبهروی بزرگان ما بایستد و بگوید بزرگیتان سر جایش اما نباید هر چیزی که سر دلتان بود، بگویید. به هر حال جماعت برنتافتند، اما اینکه یک نفر شعر مزخرفی را میگذارد روی فیسبوک و میگوید یوسفعلی میرشکاک این را علیه شجریان سروده را همه قبول میکنند. این حضرات عجیب حضراتی هستند، حال آنکه شجریان برای من عزیزتر از آن است که بخواهم شعری علیه او بگویم. از این کارها زیاد اتفاق میافتد و به تعبیر فروغ فرخزاد: «نامرد در سیاهی فقدان مردانهگیاش را پنهان کرده است.» شاملو از جهت شعر مقامش از نظر من بسیار بالاتر از نیما یوشیج است و نوآوریهایش بسیار گستردهتر است. او یکی از مهندسان تاریخ جدید شعر ماست.
اطلاع داریم که شما برای آیدا، همسر احمد شاملو احترام ویژهای قائل هستید و حتی مطلبی برای این زن فرهیخته نوشتهاید که بهزودی منتشر میشود. جایگاه آیدا از نگاه شما در شکلگیری شخصیت احمد شاملو در ادبیات معاصر ما تا چه حد مهم است؟
بله، مطلبی را نوشتهام که بخشی از آن در کتاب «نیستانگاری در ادبیات معاصر» که جلد اولش آماده چاپ است، منتشر خواهد شد و بخش دیگر را هم همچنان در حال نوشتن هستم. معتقدم این آیدا بود که شاملو را شاملو کرد. شاملو از جمله شاعرانی بود که بدون یک تکیهگاه عاطفی قوی نمیتوانست خودش را جمع و جور کند و این تکیهگاه را به نظر من و چنان که شعر شاملو گواهی میدهد و آن دگرگونی که در زندگی برای شاملو اتفاق افتاد به لحاظ منش و بینش با آیدا بود و به نظر من آیدا یکی از اساطیر پنهان ادب معاصر ماست. هیچکس دیگری هم مثل شاملو در ادبیات ما از این شانسها نداشته است، نه از شعرای روزگار قبل از انقلاب و نه از شعرای بعد از انقلاب، من چنین شانسی را ندیدهام و تعبیری که شاملو درباره آیدا به کار میبرد «مسیح مادر» به نظر من کاملترین تعبیر درباره آیداست.
به اعتقاد شما دوره گذار از احمد شاملو و دستگاه زبانی شعر آرکائیک در ادبیات معاصر ما رسیده است یا هنوز تاکید بر خوانش متون شاملو را لحاظ میکنید؟
به هیچوجه دوره گذار از شاملو فرا نرسیده و شاملو به هیچ وجه شاعری نیست که تاریخ مصرف داشته باشد. وقتی شاعری به فرم میرسد، دیگر نمیتوان از او گذشت. میتوان از کنارش برای مثال عبور کرد و رفت به سمت آینده. از شاعری مثل «رودکی» نمیتوان گذشت. چطور میتوان از شاملو گذشت؟ شاعر وقتی وارد تاریخ یک قوم شد و قلمرویی از فرهنگ را به خودش اختصاص داد، دیگر حذفشدنی نیست و شاملو به اینجا رسیده است و آنهایی که میخواهند با هیاهو شاملو را کنار بگذارند، حالا چه دولتی باشند چه حاسدان شاملو، به نظر من هرگز موفق نخواهند شد. نه شاملو، نه اخوان و نه فروغ پدیدههایی نیستند که بتوان با آنها تخمینی رفتار کرد. ما شاعر تخمینی داریم مثل «حمیدی شیرازی» یا «مهدی سهیلی» یا «کارو». شاعران تخمینی برای یک دوره هستند و بعد از یک زمانی تمام میشوند اما شاعرانی مثل شاملو و فروغ به یک پایگاهی رسیدهاند که نمیتوان از آنها عبور کرد و کسی هم ملزم نیست از آنها تقلید کند اما آنها هرگز پایان ندارند. توافق و تخالف و کشمکشهای ایدئولوژیک و از منظر سیاسی نگاه کردن به شعر بسیار حقیرانه است. من شاید از حیث فکری با بسیاری از این نامها تفاهم نداشته باشم و امکان گیر و دار اندیشهای داشته باشم و آنها هم با من ولی این ربطی به شعر ندارد. شاعری که به فرم میرسد، یک پدیده شکلی نیست که عوضش کنی یعنی آنجایی که اندیشه و شکل شعر و عاطفه چنان یکسان میشود که نمیتوانی آنها را از هم جدا کنی و دیگر شاعر همیشه پیش روی مردمش خواهد بود، چه نفس بکشد و چه مرده باشد.
گفته میشود شاملو درباره یوسفعلی میرشکاک و نقدهایش در جمله شما را اینگونه خطاب کرده بود: «وقتی نویسنده ما قاسمعلی باشد و شاعرمان یوسفعلی، وضعیت یک لنگ در هوای ادبیاتمان میشود همین!» شما این مساله را تایید میکنید و واکنشتان در مقابل این حرف چه بود؟
من در یک جایی خواندم که البته مستقیم به اسم من هم آن بزرگوار اشاره نکرده بود و فقط گفته بود: از وقتی اینها آمدهاند وسط دایره ادبیات اوضاع ادبیات قیلوله شده!» البته حق هم داشت. وضع ادبیات ما هم حال و روز خوبی نداشت و باید دوباره عنوان کنم که آن مقالاتی که من علیه شاملو نوشتم، هرگز نقد شعر احمد شاملو نبود بلکه نقد مواضع فرهنگی و سیاسی ایشان بوده است. آیا شاملو واقعا میخواست ما به او مطلق نگاه کنیم؟ این برخورد، برخورد مزخرفی است که جامعه روشنفکری ما توان تحمل این حرفها را ندارد. من درباره شاملو یک اشتباهی کردم و شاید تا مدتی پس از مرگم هم تاوان این اشتباه را بپردازم اما ما باید از فلاکت ادبی به این شیوه خارج شویم.