ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مثنوی خون





می گریم

برای چشمی که در گوشه ای از این کره ی خاکی می گرید .









مثنوی خون:


غزه غزه خون جاری غزه غزه در من درد

غزه غزه غم غربت روی کرده بر من درد



قلب ملتی غمگین تکه تکه ویرانی

چشمهای خون آلود چکه چکه ویرانی



چنگ می زند برخاک سنگ می شود دریا

روی بوم ویرانی رنگ می شود دریا



گونه های پاییزی قصه های خونین اند

چشمهای تاریکی دردهای سنگین اند



درد می کشد فریاد روزهای غمگین را

رود رود می گریند قلبهای خونین را



درد سرخ وجدانها روشنای هر دردید

عمق دردانسانها خونبهای هر دردید



حرف عشق زیبایی جان برای جان دادن

فرصت شکوفایی لحظه های جان دادن



آبروی انسانید قهرمان ایمانید

روشنای انسان را تا همیشه می مانید



مردمی که اندوهید زخمهای دوران را

استواری کوهید روشنای ایمان را



با شماست لبخندی تا شکوه جان جاری

صلح ومهروآزادی تا همیشگان جاری



از تن شما بر خاک چکه چکه می ریزم

با دل شما غمگین چار فصل پاییزم



لخته لخته غم بودید زخم های تا جان را

لحظه لحظه ویرانی دردهای انسان را



خون جاودان جاری در عروق دورانید

در دیار حیرانی اسب شوق می رانید



ای شما که لبخندی روی گونه ی خورشید

عطر جانتان گل کرد روی پونه ی خورشید



پینه پینه اندوهید جاودانه ای جاری

قصه های پروازید عاشقانه ای جاری



عاشقانه با تیری تا شکوه می خوانید

جاودانه چون آرش روی تیرها جانید.












کلمات کلیدی این مطلب :  مثنوی ، خون ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/28 در ساعت : 14:54:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  910


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,979 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,720,447
logo-samandehi