«اي رضاي رضايت (ام ام ر ض ا)(ع)»
تو را به افق هاي دوردست
در كهكشانهاي نبوت
و ستارگان امامت
مي شناسند
با واژههاي هنر
آميخته با رحمت
تو از دوردست ترين جزيرة حجاز
تا خاوري ترين افق آفتاب
«خور- آسان»
شكوة خاور از نگاه باختري تو
دوباره طلوع مي كند
اگر چه در غربي ترين شعاع آفتاب
مانده باشد
---
مثلث؛ عربستان – عراق – ايران
در تنگناي لبهاي شقايقي تو
براي هميشه – در اضلاع خود – متساوي؟
قامت خورشيد را
تو در خاور
به ستارة سهيلي
آسمان امامت
پيوند دادهاي
---
و گوشههاي چادر نماز مهتاب را
با فوارهي نور خاوري خود
تطهير نمودي
---
لكههاي خون مذاب را
در اين خاور
با دم مسيحايي خود
و پر عنقايي خويش
از آبستن حوادث
زدودي
---
تو را آوردند تا محيط شوم مثلث
نيرنگ را رنگ سبز بزنند
اما تو ، اگر چه آمدي يقين را در ناصيهي خويش
متبلور داشتي
---
غروب غبارآلود كوير حجاز
آب و هواي ساختگي شرجي
عراق دارالمؤمنين
محيط خوش يُمن مرو و طوس
و تشريف مبارك وليعهدي
در امتحاني سخت
اما پيروز و سربلند
---
حجاز، سجاده نبوت
بعد از مرگ مادرت – در بهت هميشگي
عراق با تاريخي پر ازرمز و راز
مسجد كوفه – كربلا و دهها ....
مرو هجرت اميرالمؤمنينهاي ساختگي
و وليعهدي
خُدعهاي كه تو پايان
آن را مي دانستي
کلمات کلیدی این مطلب :
رضايت ،
تاریخ ارسال :
1393/7/7 در ساعت : 11:30:2
| تعداد مشاهده این شعر :
743
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.