چرکنویس, برای خودش شان و منزلتی دارد, کارآمد و مفید است ومقصد نهایی آن هم به پاکنویس ختم میشود, یعنی می شود کتاب داستان و مقاله و شعر و ...
پاکنویس هم بسته به میزان ظرفیت و توانایی مولفش دارای شان و مرتبه است.
اما چرکنویس اسم فاعل است.
تحت اللفظی آن میشود کسیکه چرک مینویسد یا سیاه مینویسد.
چرکنویس با رنگ سرو کار دارد.
بانشریات زرد کار می کند.
یکرنگی در ذاتش نیست.
با رنگولعاب سروکار دارد.
و با لفت و لعاب و لفت و لیس هم دمخور است.
پاچهخواری هم میکند.
اما خبر خوب اینکه به حد کافی احمق هم هست که نقاب نزند
اما چرکنویس ها هم دو گروه هستند که بهسختی میتوان ازهم تشخیصشان داد
نخست, چرکنویسی که مشخصههای فوق را دارد و منفور است.
بعد,چرکنویسی که از چرکیها و سیاهیها مینویسد, از تبعیض , از ظلم, از اجحاف , از بیعدالتی, از بیقیدی, و در یک کلامِ پرمغز, از بیمعرفتی مینویسد.
این چرکنویس مطلوب است و آن چرک نویس نامطلوب.
این محبوب است و آن مغضوب
این شجاع است و آن مرعوب.
تاصبح می توان از این کلمات ردیف کرد..
این پاکنویس است , و چرکنوشتههایش ارزشمند.
آن چرکنویس است و معمولاً با چرکنویس ها - که در قسمتهای پیشین بر آن پای فشردیم - میانه ای ندارد, ولی احتمالاً با چکنویس ها, دارد.
پس همهٔ چرکنویس ها یکسان ارزشمند نیستند.
و ایضاً همهٔ چرکنویس ها هم.
باید کلاه مان را قاضیکنیم.
تا ببینیم ما در کدام دسته قرار میگیریم.
این را هرچه زودتر بفهمیم بهتر است, هم برایخودمان و هم برایدیگران.