ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مهرافتخار
..مهر افتخار ...آب سیلی به روی خود می زد آسمان شرم بر زمین می ریخت چشم ها بود محو خون هایی که چنان گرم بر زمین می ریخت غربتی تلخ منتشر می شد اززمین بوی زخم بر می خاست آتش از آفتاب می بارید زندگی مرگ خویش رامی خواست ! آخرین سرو سایه ی خودرا از سرباغ عشق کم می کرد باغ اما برای غربت خود پرچم اشک را علم می کرد ناگهان ساقه ای ظریف ولطیف سربرآوردوگفت:رسم این نیست که درختان همه قلم بشوند من بمانم،نه !این ازآیین نیست سرو اورا فشرد در بغلش شست با اشک خود غبارش را راه افتاد تا نشان بدهد به زمان مُهرافتخارش را ذهن تاریخ در خودش هرگز افتخاری چنین سراغ نداشت مثل او ساقه ای چنان زیبا باغبانی به عمر خویش نکاشت گرگ ها لال و کوروکر بودند نورخورشید را نمی دیدند درگلستان عشقْ باور او گل توحیدرا نمی دیدند گفت پژمرده است نوگل من نوش داروی جان او آب است این که می سوزد ازتف وازتب ازتبارشهید محراب است همهمه برسکوت جاری شد کینه ها رنگ انتقام گرفت تیری ازجنس جهل ونامردی آمد ومرگ گل قوام گرفت گودی قتلگاه ازآن حرمت آسمانی شد وبه عرش نشست لشکرگرگ ها ندید،ونداشت بعد از آن روز غیر ننگِ شکست علی اصغر اقتداری ــــ سبزوار
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1398/6/19 در ساعت : 11:9:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  296


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,416 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,535,647
logo-samandehi