ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



احضار روح!
در جلسه ی احضار ارواح مولانا «ع.بلعم.سخاوش کسّرالله ظهره النحیف» به حضرتشان گفتم:اگر امکان دارد امشب روح بلند نیما یوشیج را احضار فرمایید.استاذنا پس از فرورفتن به خواب مصنوعی و در حالات و اطوار عجیبه و غریبه با صدایی که همراه خرخر از حلقوم شهدنوششان بیرون می خرامید فرمود:نمی شود فرزند ؛ نمی شود!پرسیدم:از چه بابت؟فرمود:دیروز جنب سلسبیل(با خیابان سلسبیل اشتباه نشود)بین نیما و رودکی مختصر درگیری ای حادث شده.رودکی با یک کف گرگی جانانه ی سمرقندنشان ، چانه ی بلند و کلّه قند نمای نیما را پیاده کرده و نیما هم انگشت یوشی انداخته در حدقه ی چشمان بی فروغ رودکی و نی نی چشمان او را عدس وار با ناخن برکنده است.حالیه هردو در مجتمع درمانی کوثر که در شارع تسنیم ،انتهای کوچه ی صلصال واقع است بستری اند و حال خوشی ندارند. علی ایّ حال روح بلند فرزدق دم دست است ؛ایضآ می بینم که متنبّی سلانه سلانه به سمت من می آید در حالی که ساعد در ساعد ابن عربی انداخته است.می خواهی....وسط کلام گهربارشان پریدم که:حضرت استاد اکبر!فرزدق و متنبّی عرب تشریف دارند و فهم سخن هم نکنیم.فرمود:ای کج نشسته!راست گفتی.فرخی سیستانی یا فرج رونی چطورند؟خنده کنان گفتم:استاذنا ارواح مطهره را به ترتیب حروف الفبا احضار می فرمایند؟ناگهان از حالت خرخر و خواب مصنوعی بیرون پرید و غرید:پای استهزاء و ریشخند که به میان کشیده شود ارواح متواری می شوند. خلّص کلام این که جلسه ی احضار ارواح به هم خورد بی آن که توانسته باشیم با روح حتی یک شاعر دست سوم ارتباط برقرار کنیم.حالیه هم ارواح مطهره ی شعراء کرام (علیهم آلاف التحیّةوالسّلام) به تعطیلات پاییزه-که بهار شاعران است-رفته اند!
کلمات کلیدی این مطلب :  *شوخی ـ باردی های ادبی. ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1398/7/25 در ساعت : 19:38:53   |  تعداد مشاهده این شعر :  315


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,788 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,536,019
logo-samandehi