ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



برای دانشمند از قفس کرکسان رهیده

مردی شبیه بارش باران شبیه ابر
مردی که با کتاب رفیق همیشه بود
مردی که سطر سطر نگاهش زلال و ناب
با نور آفتاب رفیق همیشه بود
...
یک روز بست بار سفر تا به شوق علم
دستان سرای دانش ایران زمین شود
در سرزمین ینگه ی دنیا به نام علم
سوداگری بزرگ و غرور آفرین شود
...
خفاش ها ، به نام شب تیره ، علم را
در بند کرده منکر صبح سحر شدند
آن سرو را به بند کشیدند بی گناه
در جنگل سیاه ، حدیث تبر شدند
...
در آن سیاهچال غم افزای جانگداز
یک سال و بیش دانش و ایمان به بند بود
بیمارهای مرد در آشوب و انتظار
اما دریغ دارو و درمان به بند بود
...
آمد ولی از این سفر آن مرد پایدار
تا باز هم ز عزت ما گفتگو شود
 تا باز شب شکسته شود، صبح بر دمد
دشمن شکست خورده و بی آبرو شود
...
آبی بزن به کوچه که استاد آمده است
شیر رها ز بند شیاطین شب سرشت
مردی که نام آرش و سهراب و کاوه را
بر دفتر زمانه به خطی جلی نوشت
...
مردی که عاشقانه به زندان کرکسان
مرغ هزار قصه شد و از چمن سرود
«در آن کویر سوخته آن خاک بی بهار»
شعری برای عشق، برای وطن سرود
 

 
 
 
 ا
کلمات کلیدی این مطلب :  استاد ، ایران ، علم ، ایمان ، وطن ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1398/9/25 در ساعت : 23:4:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  217


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,654 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,535,885
logo-samandehi