ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



برای صاحب ذوالفقار سید خراسانی
شهر کرمان شده از عطر شهادت سرشار
شهر را عاشق خود کرده سراپا سردار
لاله روییده به هر رهگذری از قدمش
شده در فصل زمستان همه ی شهر بهار
ای صبا گر گذری داشتی آنجا ز وفا
بوی عشقی به من خسته از آن خاک بیار
بعد دفن گل آلاله در آن خاک، رواست
شهر کرمان که کند فخر به هر شهر و دیار
ای تن خسته بیاسای دمی در دل خاک
خستگی از تن خود حضرت فرمانده در آر
ای بزرگی که بگویند ز تو مادرها
بعدها قصه ی ایمان و رشادت بسیار
آه از آن جسم عزیزی که در آن شهر غریب
دید بسیار از آن مردم نادان ، آزار
مرحبا آتش خشم تو که در شام و عراق
زد به کانون شروران شب اندیش شرار
بوسه بر آن بدن پاک که در وادی عشق
بود سرمست ترین عاشق بی صبر و قرار
همه جا صحبت سردار سلیمانی بود
شده تکثیر در این شهر حضورت انگار
ای که در مکتب مولای جمارانی ما
چشم معشوق نگه کردی و گشتی بیمار
ای که در مرگ تو چشمان ولی وقت نماز
داشت چون ابر به باریدن باران اصرار
می سرایم غزل عشق به توصیف تو من
می نمایم غزل خویش به خاک تو نثار
تو که عمرت به دفاع از حرم یار گذشت
تو که منصورترین واژه ی عشقی سردار
برو ای حضرت فرمانده و سربازان را
به شه تشنه صحرای شهادت بسپار
برو ای طائر افلاکی معراج وصال
گاه گاهی به دعایی دل ما را یاد آر
ما که در بند و اسیریم در این شهر غریب
ما که داریم به بیچارگی خود اقرار
برو تا بشنوی روزی ز کنار کعبه
صوت داوودی آن مرد خدایی گفتار
که اناالمهدی و آنگاه بپاخیز ز شوق
باز هم دل به صفای قدم دوست سپار
یا قراری به فراقت به دل ما برسان
یا بگیر این تن دنیا زده ی ما به کنار
یا ببر با خودت این خلق از این دشت کویر
یا بشو ابر و بر این دشت عطشناک ببار
بعد پر پر شدنت ای گل آلاله ی عشق
آید این عمر پر از درد جدایی به چه کار؟
منم آن شاعر دلخسته که تنها و غریب
می زند دم ز غم ماتمت ای یکه سوار
صله ی شعر من این باد که فردای نشور
من دنیا زده را خادم کویت بشمار

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1398/11/11 در ساعت : 12:30:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  153


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,161 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,535,392
logo-samandehi