به مناسبت 22 بهمن 1398 چهلم سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی
ای رَندِ ابَر مَرد به میدانِ شهادت [1]
وی پیرِ سلحشورِ بپا کرده قیامت
ای بنده ی پاکیزه ی درگاه الهی
وی برده دلم، کوکبِ رَخشانِ هدایت
در چله ی تو چله نشینان بلاییم
غم پُر شده در سینه، نه پیداست نهایت
دارم خبر از قدرت جانت که سرودم
نابود کند جان تو آن دیوِ جنایت
از دوش تو افتاد اگر رایت خورشید
بر دوش نهادند سوارانِ ولایت
آنان که به مرگِ تو کمر راست نمودند
برپا بنمودند چه غوغای بلاهت!
پایان تو را جشن گرفتند و ندانند
مرگ تو به نابودی شان باد بدایت
در عالم جان هستی و این نکته بدانم
دشمن ز میان برده، کنی یار حمایت
دانم که به مهرانه ی مهر تو شود پاک
از دامن سیاره، ستم، ظلم و شقاوت
ای نامِ تو مشهور تر از خاک به افلاک
بر ما بنگر با نظر لطف و عنایت
هر چند که این قافیه ی شعر نباشد
در عالم جان هستی و جانم به فدایت
طارق خراسانی
[1]. رَند : اگر چه رَند را به غلط رِند تلفظ می کنند در ادبیات ما دو معنا دارد که در تضاد یکدیگرند، ولی معنای عارفانه رَند مجردان، صافان، و بی علاقگان است.
هوشمند، بصیر،. زیرک آنکه با تیز بینی و ذکاوت خاص حق از باطل را تمیز دهد.
انسان هایی که به اوج کمال رسیده باشند.
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
حضرت حافظ
بخشنده و قدرتمند و مهربان، خود را ندیدن و دیگران را دیدن، ضد خودبارگی، دیگر خواه بودن.
استاد به من رَنده ای و چوبی داد
رَندی به جهان، ز رَنده ای دادم یاد
آن رَنده چو پوشال بر آورد ز چوب
در خویش نبُرد و جمله در پیش نهاد
طارق خراسانی