ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



لولویِ زلزله‌ٔ نبودن مادر


هنوز دارد به دیشب فکر می‌کند

هنوز دارد تنِ دخترِ داستانش

مِثلِ بید می‌لرزد 

هنوز دارد گَرد و خاکِ آوارِ پس‌لرزه‌ها را

می‌تکاند از دست و پاهایش 

هنوز دارد با چشمانِ آستیگماتِ حروف

به زبانِ اشارهٔ پسرِ ساکتِ قصه‌اش اعتماد 

ـ واردِ تنگنایِ اتاقِ اتفاق می‌شود

هنوز دارد با ‌لحنِ لام تا کامِ کلمه

نگاه می‌کند به احتمالِ فضایِ خاکستریِ نوشته‌اش 


هنوز نمی‌دانم!

کُجایِ شایدناکُجا

ادامهٔ ماجرا را جاگذاشته

در اتاق یا اطاق؟

ـ خودم را از کنارِ درِ کاغذیِ داستانش کنار،

با تشر، بی خبر

می‌کِشم گوشِ کودکِ درونِ کنجکاوم را 

وَ با لحنی‌اخمی به او می‌گویم:

فضولی بس است 

وَ ناگهان...

وَ ناگهان...

وَ ناگهان...

از خواب بیدار
وَ تازه می‌فهمم بی اجازه از اراده

عکسِ سیاه و سفیدِ این داستان را

در قابِ خوابِ دیشب دیده‌ام!


آه!

من از لُولُویِ زلزلهٔ نبودنت مادر

چقدر تکیده 

چه بسیار

با بغضِ ماسیده بر گلو ترسیده‌ام!

 


سیدمحمدرضالاهیجی

کلمات کلیدی این مطلب :  مادر ، عشق ، شهید محبت ، یتیمی ، خواب ، سیدمحمدرضالاهیجی ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1398/11/26 در ساعت : 11:50:16   |  تعداد مشاهده این شعر :  144


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 5,677 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,536,908
logo-samandehi