ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عالَم فقط با عشق آباد است
باورکن ازچشمم نمی افتی، بالفطره است این حس، خدا داد است/ غیر از تو هر چه در جهان باشد، سوهان عمر آدمیزاده ست// این عشق امری اختیاری نیست نه تو گناهی داشتی نه من/ تو دل ربودی من سپردم دل، چیز عجیبی نیست این، ساده ست// من نا گزیرم از شکیبایی، باید بیامیزد دلم با غم/ پس هر چه می خواهی بکن با این، صیدی که در دام تو افتاده ست// در چنگت افتادم اسیر امّا، خشنود تر از من نخواهی دید/ احساس من این است این، افتاد، هر کس که در دامِ تو، آزاد است// از تو ندارم انتظاری هیچ الا همینکه پیش من باشی/ چشمم به چشمت کم نه حاجتمند، جانم به عشقت کم نه معتاد است// آسان به تو دل باختم اما، باید به من حق داد، می دانی/ هر کس تو را دیده ست می گوید: شکّی ندارم این پریزاد است// آئینه خُرّم دل تر است الان، تابیده زیرا طلعتت در آن/ سرشار از عِطرت گلستان شد، گیسوت همدم چون که با باد است// با غم دلم را می گدازانی؟باشد، اگر کَیفت چنین کوکست/ این رود جاری هست از چشمم، غم بر ندارد از دلم تا دست// تا در فریبایی بدیلت نیست، تنها نه من مفتونَمَت، زیرا/ در دل گدازاندن توئی تردست، در دل ربودن چشمت استاد است// من با تواین هستم که می بینی، بی تو ولی ازهیچ هم کمتر/ مجنونِ بی لیلی، نه مجنون است، فرهاد بی شیرین نه فرهاد است// تا در بدن جان دارم ای زیبا، هستم دعاگوی تو می گویم:/ لبریز بادا قلبش از ماتم، هر کس که از ناشادی ات، شاد است// مقصودش از خلقت خدا هرگز، جز عشق چیزی نیست باور کن/ دنیا فقط بی عشق گورستان، عالَم فقط با عشق آباد است.//
کلمات کلیدی این مطلب :  بالفطره ، خداداد ، معتاد ، پریزاد ، عشق ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1399/4/10 در ساعت : 2:5:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  37


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابراهیم حاج محمدی
1399/4/10 در ساعت : 2:5:57

باورکن ازچشمم نمی افتی، بالفطره است این حس، خدا داد است
غیر از تو هر چه در جهان باشد، سوهان عمر آدمیزاده ست

این عشق امری اختیاری نیست نه تو گناهی داشتی نه من
تو دل ربودی من سپردم دل، چیز عجیبی نیست این، ساده ست

من نا گزیرم از شکیبایی، باید بیامیزد دلم با غم
پس هر چه می خواهی بکن با این، صیدی که در دام تو افتاده ست

در چنگت افتادم اسیر امّا، خشنود تر از من نخواهی دید
احساس من این است این، افتاد، هر کس که در دامِ تو، آزاد است

از تو ندارم انتظاری هیچ الا همینکه پیش من باشی
چشمم به چشمت کم نه حاجتمند، جانم به عشقت کم نه معتاد است

آسان به تو دل باختم اما، باید به من حق داد، می دانی
هر کس تو را دیده ست می گوید: شکّی ندارم این پریزاد است

آئینه خُرّم دل تر است الان، تابیده زیرا طلعتت در آن
سرشار از عِطرت گلستان شد، گیسوت همدم چون که با باد است

با غم دلم را می گدازانی؟باشد، اگر کَیفت چنین کوکست
این رود جاری هست از چشمم، غم بر ندارد از دلم تا دست

تا در فریبایی بدیلت نیست، تنها نه من مفتونَمَت، زیرا
در دل گدازاندن توئی تردست، در دل ربودن چشمت استاد است

من با تواین هستم که می بینی، بی تو ولی ازهیچ هم کمتر
مجنونِ بی لیلی، نه مجنون است، فرهاد بی شیرین نه فرهاد است

تا در بدن جان دارم ای زیبا، هستم دعاگوی تو می گویم:
لبریز بادا قلبش از ماتم، هر کس که از ناشادی ات، شاد است

مقصودش از خلقت خدا هرگز، جز عشق چیزی نیست باور کن
دنیا فقط بی عشق گورستان، عالَم فقط با عشق آباد است.
بازدید امروز : 4,185 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,535,416
logo-samandehi