طعم خوش مرگ
ملت بیچاره شده، ایل تراریخته
غصه ی نان، فرصت تنزیل تراریخته
شدهمه ی بودنمان زخمی و ،خوناب دل
میچکد از خنجر قابیل تراریخته
مسند و عمامه و پیشانی پر پینه هم
خورده سند بر سر تبدیل تراریخته
شعله به جانها زده سرسبزی این کشت وکار
گرم کند کله ی فامیل تراریخته
پرشده دور و برم از لاشه ی در زر ورق
سبز و بنفش و قر و قمبیل تراریخته
بی خبر، بی هنر ، بی غم بی خاصیت
جمعیت خسته و پاتیل تراریخته
خط مقدم شده بازار و سر حوصله
کشته ی خود دفن کند. بیل تراریخته
کوه تورم شده اوار سر مردم و...
قیمت خون رفته به زنبیل تراریخته
درهم و بر هم شده هر گوشه ی این زندگی
سیرک، مجازی شده و ،فیل، تراریخته
ریخته اوار مرض روی سر مملکت
دولت سرگرم ، به تجلیل تراریخته
شاخه فلورسنتی و گلها همه اش شیشه ای
برسر ان جمع ، ابابیل تراریخته
ای همه ی لعنت ما بر تو طلای سیاه
مایه ی بدبختی و تشکیل تراریخته.