مفاعیلن ، مفاعیلن ، فعولن
تو ای بیچاره دل تشویش کم کن
فرا رو شام از صحرا گذر کن
چهل منزل بباید ره سپردن
به چشمی دل بسی نادیده دیدن
سوادی کاروانی از فرا سو
چمان آرام همچون تاب گیسو
میانی کاروان اشتر سواران
به نیزه برده راسی شهسواران
شکوفه بر نبی با صوت قرآن
نماید دین احمد را نمایان
که این بوزینه بازی مردمی نیست
قمار و خمر و زانی مسلمی نیست
نشاید ظالمانی دیو سیرت
نمایی بر مسلمانان خلافت
سوا بر زنگ ها زنجیر ها هم
نوا با نی نوا سر داده با هم
که سجادی نحیفی دست بسته
به زنجیری گران اشتر نشسته
تنی تبدار و غل تفتان به جسمش
شمایل رخ نما اصغر به چشمش
گلویی نازک با لبخند شیرین
کمان کین و تیری زهر آگین
بدی اکبر فرو بر سمّ اسبان
به خیمه ناله ای جانسوز و افغان
غمان لیلی، فره وش نو جوانش
سیه پوشی رعنا نو عروسش
دو دستان از عمو بی مشگ و بازو
دوچشمانش لبالب موج پارو
امان از قتله گاه و شمر کافر
امان از ظلم این قوم ستمگر
برهنه سرو قد شاهی شهیدان
ستم رسمی ز این دنیا پرستان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/4 در ساعت : 7:31:51
| تعداد مشاهده این شعر :
973
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.