رخش را در چرا رها کردیم تا که تهمینهای نصیب شود او به دنبال رخش دیگر رفت، ما خری لنگ را رکاب زدیم تا که بوسید دست ما را سیخ، گذر از مهرههای پشتش کرد اینچنین برّه روی آتش رفت، اینچنین شد که ما کباب زدیم
|
سلام غزل زیبایی بود بیشتر جدی بود تا طنز
|
چه طنز تلخی! زنده باااااااد...
|