ستون طنز
از: «اسماعیل امینی»
در این چند روزی که مانده به عید
مبادا که کاری کنی جز خرید
اگر عیدیات را گرفتی بدو
که چیزی نماندهست تا سال نو
اگر عیدیات را گرفتی ببر
به بازار و تا میتوانی بخر
اگر مایهداری اگر آس و پاس
بخر دستِ کم دستهای اسکناس
که چیزی نباشد در ایام عید
ضروریتر از اسکناس جدید
که جیبت شود خرّم و با کلاس
معطر به عطرِ خوشِ اسکناس
چو فردا برآید بلند آفتاب
بخر مبل و پرده بخر تختِخواب
بخر کیف و کفش و کت و پیرهن
بخر هفت دست آفتابه لگن
بخر دیس و چنگال بشقاب و کارد
دوتا کیسه گندم سه تا کیسه آرد
بخر خانه را پُرکن از خرت و پرت
مبادا فریبت دهد چرت و پرت
گرانی و ارزانی و اقتصاد
بوَد حرف و حرف است مانند باد
از آن بادهایی که چون میوزند
نباشد کسی را از آنها گزند
بده پول خود را به باد ای عمو
بخر لاف و حرف از تورم مگو
بخر تا خیابان پر است از بساط
که پیوند دارد بساط و نشاط
بساط نشاط است و هنگام عید
خرید و خرید وخرید و خرید
بده پولِ خود را به سرمایه دار
تو خشنود باشی و او رستگار!
تاریخ ارسال :
1394/12/26 در ساعت : 20:48:55
تعداد مشاهده :
1065
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :