نثر روز
چترهای آسمانیمان را باز كنیم، خدا میبارد بر كوه، ابرها بر شانههای كوه سنگینی میكنند،
آنان را تا نزد آلاچیق های خود راه دهیم.
دارد باران میبارد، اطراف چادر را با سرنیزههای آبائیمان گود كنیم. امشب مروارید از آسمان
خواهد بارید، باید منتظر تگرگ باشیم، تگرگ زیبا، تگرگی كه گردنبند پاره فرشتگان است؛ تگرگی
كه ناودان ما را پر از دانههای الماس میكند.
باد میآید، گیسوان خویش را چون بید بر دشت بگسترانیم، آتش، آتش مقدس را روشن كنیم كه
هدیه الهه نور به آدمیان است.
بر گرد آتش گرد آییم و از روزگاران كهن سخن گوییم، خرگوشها در خواب خشیتاند، و خرسها
خرناسههای خود را برای فصل جاری شدن آبها ذخیره میكنند. فصل، فصل شكار شاپركهاست.
مهر ماه است. جشن مهرگان بگیریم. خوشههای انگور طلایی شدهاند، خورشید تاك برافروزیم.
بگذاریم سنگپشتها در میان سنگها آرام بگیرند، خلوت بركهها را بیهوده بر هم نزنیم، نگذاریم
گزندی به مورچه برسد، نگذاریم كس از دیوار باغ، بالا رود. به همدیگر عشق و هندوانه تعارف
كنیم!
فردا پشتبامهای ما سنگین خواهد شد. پاروزنان دریای برف را فراموش نكنیم. از پشت
شیشههای مهگرفته و از كنار چراغهای گردسوز برای همه چراغهای زنبوری كه اكنون بر بالای
كندوی رَفهای از یاد رفتهاند پیام بفرستیم دوباره برای بازگشت چراغهای پیسوز دعا كنیم و
چراغهای توری زیبا كه ما را به یاد عروسی شكوفههای سپید میاندازند.
بیایید تركخوردگیهای تعصب را درمان كنیم، روی زخم دلها نمك بپاشیم، بیایید برای تندرستی
مادران باردار و بر چیدن سیمهای خاردار دعا كنیم.
تاریخ ارسال :
1395/12/19 در ساعت : 10:35:59
تعداد مشاهده :
742
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :