ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: فراخوان سومین دوره جایزه ادبی مادرانه
۞ :: تازه‌ترین غزل افشین علا با مطلع «دیدی چگونه صبر خداوند لبریز شد ز حیله‌ این قوم؟»
۞ :: غزل محمدمهدی سیار برای طوفان الاقصی
۞ :: علیرضا قزوه جدیدترین شعر خود را برای طوفان الاقصی سرود
۞ :: «فردای بعد از تو» تازه‌ترین مجموعه غزل دکتر اکرامی فر
۞ :: رونمایی از کتاب «صفر مرزی»
۞ :: رونمایی از کتاب شعر «بی گمان» با حضور فرمانده نیروی قدس سپاه
۞ :: اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر«آفتاب نهان» فراخوان داد
۞ :: عباس براتی‌پور درگذشت
۞ :: اشعاری در در سوگ شهادت امام علی(ع)
۞ :: شلوغ‌ترین دیدار شاعران و رهبری / ماجرای اتاق سیگار
۞ :: رهبر انقلاب در دیدار شاعران: غربی‌ها از زن ایرانی کینه دارند و به دروغ خود را طرفدار حقوق زن معرفی می‌کنند
۞ :: روایت 3 شاعر از دیدار شاعران با رهبر انقلاب
۞ :: مقام معظم رهبری: ویژگی ممتاز شعر فارسی تولید سرمایه‌های معرفتی و معنوی است
۞ :: محمدکاظم کاظمی از خاطره یک عکس با سیدحسن حسینی می‌گوید
۞ :: قزوه: مرحوم جواد محبت جایزه پیش از انقلاب را قبول نکرد و شکنجه شد
۞ :: پرواز ابدی خالق دو کاج؛ «محمدجواد محبت»
۞ :: برگزیدگان بیستمین جایزه ملی کتاب سال دفاع مقدس معرفی شدند
۞ :: حکیم نظامی درباره ملیت و زبان خودچه گفته است؟
۞ :: کتاب سال دفاع مقدس ثبت ملی می‌شود



نثر روز

اگر چه سرگذشت تو، به زهر لحظه‏های تلخ آغشته است، ولی روزی بر زبان‏ها جاری می‏شود.
حماسه تو متن تمام کتاب‏ها می‏شود. سرگذشت تو به لب‏ها راه پیدا می‏کند؛ پس ناامیدانه به آینده فکر نکن؛ آینده را دستان تو می‏سازد.
با همین سنگ‏هایی که به شیطان می‏زنی، ناامیدی را نیز از خود دور کن.
روزی سنگ‏ها به سازمان ملل می‏رسد
روزی سنگ‏هایت به سازمان ملل می‏رسد و آه آتشین تو، دامن او را می‏گیرد.
روزی همه سنگ‏های زمین، به سمت سازمان ملل پرتاب می‏شود و تن زخمی کبوترها و درد همه پرستوها، التیام می‏یابد.
تنها سنگ‏های تو نیست که آن روز پرتاب می‏شود؛ همه سنگ‏ها به سمت سازمان ملل پرتاب می‏شود؛ سنگ‏هایی که قانون سازمان ملل را قبول ندارند و تبصره‏هایش را مردود می‏دانند. روزی سازمان ملل را زیر پا له می‏کنند.
روز فریاد کبوترها
آشیانه کبوترها، میان دو مثلث شوم؛ این، معنی وارونه دموکراسی و حقوق بشر است!
نگاه همه پنجره‏ها بارانی است. صدای ضجه کبوترها را کسی نمی‏شنود.
اینجا همیشه آسمان ابری است و دلش گرفته؛ ولی دنیا همه چیز را وارونه جلوه می‏دهد. هواشناسی، هوای اینجا را برای عده‏ای هواشناسی می‏کند؛ ولی روزی می‏رسد که تاریخ، سرگذشت قتل‏عام گل‏ها و کبوترها را می‏نویسد.
قدس، چشم به راه است
پنجه بغض، گلوی قدس را گرفته و فشار می‏دهد. اشک در چشم‏های بی‏رمقش موج می‏زند و لحظه‏هایش در کسالت و تردید، پژمرده می‏شود.
قدس، چشم به راه مردی است که تمام زنجیرها را پاره، و خون را در رگ حیات مُرده جاری می‏کند.
قدس، امروز منتظر گام‏های بلند من و تو است تا هر کداممان، سطلی آب بریزیم و سیل جاری کنیم تا اسرائیل را آب ببرد. پس امروز، با گام‏های استوارت، قدس، این قبله اول مسلمین را یاری کن.
غم مخور ایام هجران رو به پایان می‏رود
اگر چه ذهنت از صدای ضجه و شیون پروانه‏های مصلوبِ وحشت‏زده، پر است؛ ولی سحر نزدیک است. اگرچه تبرها، زبان سبز درختان را نمی‏فهمند، ولی روزی می‏رسد که همه به درختان زیتون ایمان می‏آورند.
من به آینده روشن فردا امیدوارم. من به روزی می‏اندیشم که تو با عزت و شکوه، به مردم لبخند می‏زنی.
ای قدس! «زده‏ام فالی و فریادرسی می‏آید...»
دست‏های یاری‏مان گشوده است


تاریخ ارسال :   1396/4/2 در ساعت : 0:8:57       تعداد مشاهده : 1174



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 22,935 | بازدید دیروز : 32,944 | بازدید کل : 154,187,771
logo-samandehi