امروز با بیدل
ادب نهکسب عبادت،نه سعی حقطلبیست
به غیر خاک شدن هرچه هست بیادبیست
ز بیقراری نبض نفس توان دانست
که عمر، آهوی وحشتکمند بیسببیست
خمار جام تسلی شکستن آسان نیست
ز ناله تا به خموشی هزار تشنهلبیست
تغافل، آینهدار تبسم است اینجا
به عرض چین نتوانگفت ابروش غضبیست
به فهم مطلب موهوم ما که پردازد
زبان عجزفروشان مدعا عربیست
دلیگداخته برگ نشاط امکان است
کبابها جگری کن، شراب ما عنبیست
اسیر شانه و حیران سرمهای زاهد
کجاست عصمت و کو عفت این همه جلبیست
هنوز موی سفیدش به شیر میشویند
فریب جبه و دستار چند؟ شیخ صبیست
ز پشت و روی ورق هرچه هست باید خواند
کدام عیش و چه کلفت، زمانه روز و شبیست
چو صبح به که به صد رنگ شبنم آب شویم
کفی غبار و غرور نفس حیاطلبیست
چو موج اگر همه تسلیم گل کنی بیدل
هنوز گردن تمهید دعویات عصبیست
تاریخ ارسال :
1397/4/10 در ساعت : 13:2:4
تعداد مشاهده :
457
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :