خاطرات
295
بهترین خاطره من از «اخوان»
مرتضی کاخی
یک شب در خانه یکی از بزرگان ادبیات خراسان دور هم جمع شده بودیم و هر کس قرار شد یک شعر از خودش بخواند. نوبت به من که رسید و شعر را خواندم ، اخوان خیلی خوشش آمد و گفت اگر تو را سالهای سال نمیشناختم و نمیدانستم که این شعر را خودت گفتهای باور نمیکردم، این شعر به جز مولانا متعلق به شاعر دیگری باشد.
نوبت شعر خواندن او که رسید، گفت: من دلم میخواهد شعر «سبز» را بخوانم، ولی آن را حفظ نیستم. من گفتم آقای اخوان من آن را حفظ هستم، اگر اجازه بدهید بخوانم. او هم استقبال کرد. وقتی که شعر را برایش خواندم، جوری از خوانش من خوشش آمد که گفت عزیز جان! هیچ کس جز کاخی اجازه ندارد این شعر را بخواند. این یکی از بهترین خاطرههایی است که من از اخوان دارم و همیشه به آن فکر میکنم.
.نقل خاطرات ، تنها با ارجاع به سایت شاعران پارسی زبان و ذکر منبع مجاز می باشد
تاریخ ارسال :
1397/7/11 در ساعت : 17:28:39
تعداد مشاهده :
559
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :