ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: قزوه: مرحوم جواد محبت جایزه پیش از انقلاب را قبول نکرد و شکنجه شد
۞ :: پرواز ابدی خالق دو کاج؛ «محمدجواد محبت»
۞ :: برگزیدگان بیستمین جایزه ملی کتاب سال دفاع مقدس معرفی شدند
۞ :: حکیم نظامی درباره ملیت و زبان خودچه گفته است؟
۞ :: کتاب سال دفاع مقدس ثبت ملی می‌شود
۞ :: اسامی سرداوران بیستمین دوره کتاب سال دفاع مقدس
۞ :: پیام تسلیت مقام معظم رهبری در پی درگذشت استاد میرزا حسین کریمی مراغه ای
۞ :: قادر طهماسبی (فرید) تجلیل شد
۞ :: سنگری و مومنی شریف، عضو شورای ارزشیابی نویسندگان و شاعران شدند
۞ :: شاعران آئینی در امامزاده صالح شعرخواندند
۞ :: بزرگداشت حیدرآقا معجزه تهرانی شاعر عارف و فرزند مرشد چلویی در تهران
۞ :: شور انقلابی یک ملت مدیون سرودهای انقلابی است
۞ :: میزگرد شعر کوتاه
۞ :: بیست و یکمین دوره جشنواره «قلم زرین» فراخوان داد
۞ :: اشعار شاعران آئینی برجسته کشور برای حاج قاسم
۞ :: معرفی اعضای هیأت علمی هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: زبان مشترک مردم ایران و هند، زبان همدلی است
۞ :: ارسال بیش از 3000 اثر به دبیرخانه شعر فجر
۞ :: یدالله امینی متخلص به «مفتون» در 96 سالگی درگذشت
۞ :: هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر فراخوان داد



خاطرات


302
صد سال به این سال ها
غزل تاجبخش

خانه پدربزرگم تالاری آئینه کاری داشت که در نوروز مردم در آن جمع می‌شدند و از او سکه‌های اشرفی عیدی می‌گرفتند. در بروجرد اهمیت زیادی به سنت‌های نوروز داده می‌شد؛ یادم می‌آید رسمی بود به نام «ناقالی» که در آن، گروهی راه می‌افتادند و از در این خانه به آن خانه می‌رفتند و مثل آئین حاجی فیروز، نوروز را به مردم مبارک باد می‌گفتند و مردم هم در مقابل به آنها کشمش و آجیل و ... را عیدی می‌دادند.
برخلاف امروز که تا عید می‌شود، مردم شهر و دیار خود را ترک می‌کنند و به مسافرت می‌روند، آن زمان آئین‌های نوروز مثل چهارشنبه سوری، قاشق زنی، فالگوش ایستادن و دید و بازدیدهای نوروزی پراهمیت بود و اعتماد به نفس، دعای خیر کردن به حق همدیگر، برای مردمان آن زمن بسیار مطرح بود.
پدربزرگ من، حاج محمد کاظم خان تاجبخش، اهمیت زیادی به عیدی دادن می‌داد. یادم می‌آید که میوه‌های نوبرانه و تازه را می‌خرید و به همراه سکه و به خصوص اشرفی زمان قاجار، به دیگران عیدی می‌داد. در خانه پدربزرگ من در بروجرد تالار بزرگی بود که سقفش آینه کاری بود و کسانی که به دیدن پدربزرگم می‌آمدند، در آن جمع می‌شدند و پدربزرگ به آنها، سکه هدیه می‌داد.



.نقل خاطرات ، تنها با ارجاع به سایت شاعران پارسی زبان و ذکر منبع مجاز می باشد
تاریخ ارسال :   1398/1/4 در ساعت : 17:35:3       تعداد مشاهده : 941



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 846 | بازدید دیروز : 23,026 | بازدید کل : 149,263,999
logo-samandehi