فردوسي از نگاه بزرگان
1- فردوسي از نگاه دکتر ابراهیمی دینانی
حماسه نمایانگر حکمت، شجاعت، حیات و غیرت یک قوم است، ملتی که حماسه ندارد در واقع یعنی زنده نیست، در حماسه حکمت، شجاعت، حیات و غیرت وجود دارد.
**
حماسههای بزرگ به صورت منظوم باقی ماندهاند.
**
حماسه فردوسی ضمن اینکه شجاعت، حکمت، غیرت و حیات یک ملت را نشان میدهد، همه آن توحید است و از آغاز با کلمه توحید شروع میشود و همه آن عقلانیت است.
**
فردوسی حماسه را با عرفان ارتباط داده است، هفت خان رستم، هفت مرتبه نفس است که تبع، نفس، عقل، روح، سیر، خفی و اخفا مراحلی هستند که عرفا برای جنگ نفس آوردند.
**
ما باید به عالم اندیشه برویم و اندیشه را انعطاف پذیر کنیم و فردوسی این کار را انجام داده است. فردوسی از اول تا آخر کتاب حماسهاش مسئله اندیشه است.يعني هم جنگش مبتني بر انديشه است و هم صلحش.
بزرگان وقتی "فردوسی" و "هومر" را با هم بررسی میکنند، میگویند که "هومر" در قد و اندازه "شاهنامه" نیست.
**
همهی ماهیت هومر، اسطورهای و زمینی است و همه چیز انسانی است ولی فردوسی همه چیز را از انسان به خدا میبرد.
هر فیلسوف که شاهنامه فردوسی را نگاه میکند اولین چیزی که به ذهنش میرسد این است که فردوسی حکیم و موحد است.
**
فردوسی اگر این حماسه را نه سروده بود، قطع به یقین امروز ما با هم به زبان فارسی سخن نمیگفتیم.
فارسی و شعر فارسي و سخن فردوسي گنجینه حکمت است.جوهره اش حكمت است و تفكر.
**
تفكري در غرب به وجود آمده تحت عنوان جهاني شدن، غربيها ميخواهند تمام فرهنگها و عقيدهها را بكوبند اين در تفكر ليبراليسم آمده، اين سلطه خطرناكتر است. اما فردوسي به همه تفكرها سر مي زند و سراغ فرهنگ هاي مختلف مي رود و باب گفتگو را بين فرهنگ ها باز مي كند.
**
فردوسي جبهه حق و جبهه باطل و جبهه خير و جبهه شر را هم معرفي مي كند و هم موضع مي گيرد. بي موضع نيست.
2- فردوسي از نگاه آيت الله جوادي آملي
در این مملکت، ما گریه زیاد میکنیم و کار خوبی هم هست، شعرهای آیینی زیادی داشتیم و داریم و سرودن شعر آیینی هم کار خوبی است. اما این مملکت همهاش گریه نیست، جای مرحوم فردوسی خالی است و حتماً امثال شما باید به فکر باشید که شعرای فردوسیمنش تربیت کنید تا حماسه را در این کشور زنده نگه بدارند.
با گریه مشکل حل نمیشود، با حماسه مشکل حل میشود. ما فردوسی کم داریم البته باید دانست که مثل فردوسی شدن کار آسانی نیست؛ او حکیم، فیلسوف و ادیب نامآوری بود.
صدرالمتالهین برای کسی حساب باز نمیکرد و یادم نمیآید جایی از شاعران نامی بیاورد، فقط یکجا نام حافظ را میآورد تا برای بحث نبوت و اثبات اینکه نبوت با کار و کسب و تلاش و درس به دست نمیآید، شاهد مثال بیاورد: «دولت آن است که بیخون دل آید به کنار/ورنه با کسب و عمل باغ جهان این همه نیست.»
فردوسی میخواهیم تا این انقلاب را تبیین کند.
دومین شاعری که او نامش را ذکر میکند مرحوم فردوسی است. حتما میدانید که مقام علمی او چنان بلند بود که میتوانست چنین بیتی را بسراید و جرات نکنند به او گزندی برسانند: «درست این سخن گفت پیغمبر است/که من شهر علمم علیام در است». نام مبارک حضرت امیر در آن دم و دستگاه جرمی نابخشودنی بود و فقط به دلیل عظمت فردوسی، این گفتهاش را تحمل کردند. فردوسی در توحید الهی، شعری عظیم و فیلسوفانه دارد که مرحوم صدرالمتالهین به عنوان سند آن را ذکر میکند: «خداوند بالا و پستی تویی/ندانم چهیی هرچه هستی تویی». تفسیر درست این شعر این است که «همه حقیقت هستی تویی».
فردوسی با آن عظمت، ایران را با دست خالی رستم و اسفندیار حفظ کرد، ما صدها رستم تربیت کردیم. رستم کجا و این عزیزان ما کجا؟ اما امروز ما فردوسییی میخواهیم که عظمت انقلاب را تبیین کند. ما با شعرای آیینی نمیتوانیم شرف ایران را حفظ بکنیم، نه آنها چنین درکی دارند و نه از آنها میتوانیم متوقع باشیم و نه اصولاً از چنین راهی مقدور است. پیروزی در جهاد مقدس هشت ساله و ده ساله اهمیتی ندارد، پیروزی دیگری مهم است که نیاز به فردوسی دارد. یادمان هست که پس از پذیرش قطعنامه، و حمله صدام به عراق، ما میتوانستیم به رژیم بعثی ضربه بزنیم و بخشی از خاکشان را تصرف کنیم چون طبق قطعنامه ما از آنها طلبکار بودیم اما ما چنین کاری نکردیم، و گفتیم که ما قطعنامه را امضا کردیم و مردانگی این است که طبق خواسته دین، پای امضای خودمان بمانیم. چنین عظمت و شرفی را در کجا سراغ داریم؟ این مردانگی نیاز به فردوسی دارد تا آن را به شعر درآورد."
تاریخ ارسال :
1398/2/25 در ساعت : 18:1:1
تعداد مشاهده :
285