304
دادند خبر «حسین آهی» آمد!
عباس خوش عمل
استاد «حسین آهی» ادیب ، شاعر و عروضی برجسته ، این روزها به بیماری صعب العلاجی مبتلا شده است.وقتی خبر بیماری او را شنیدم بسیار متأثر و متأسف شدم و لحظاتی در کنج خلوت خود گریستم.استاد بزرگ عروضی ما ، فقط معلم ادبیات نیست ؛ بل معلم دریادل و آیینه ضمیر اخلاق هم است.انسانی صبور ، آرام ، گشاده رو و گشاده دست ؛ اهل مزاح و شوخی باردی و در عین حال مؤمن و معتقد به ارزشهای اسلامی و انقلابی.....از گشاده رویی استاد آهی همه ی آنان که با او محشورند خبر دارند ؛ اما شاید خبر انفاق ها ، بخشش ها و گشاده دستی های او را نشنیده و یا کمتر شنیده باشند.یک شمّه از گشاده دستی های استاد این که سال گذشته به هنگام بستری شدن همسر مهربانش در بیمارستان وقتی از سوی «بنیاد دعبل» کمک مالی شایان توجهی برای ادامه ی درمان همسرش شد و او از پزشکان شنید که همسر مهربانش روی بهبود نخواهد دید و به علت ابتلاء به بیماری مهلک سرطان آسمانی خواهد شد ، با صلاحدید پزشکان کلّ آن مبلغ را برای ادامه ی درمان بیمار هم اتاقی همسرش ـ که هیچ نسبتی با وی نداشتند و گفته بودند بیماری اش معالجه خواهد شد ـ اختصاص داد.....
باری ؛ من اولین بار در سال پنجاه وشش بود که استاد حسین آهی را در انجمن ادبی صبای کاشان دیدم.استاد همراه با خانم سپیده ی سامانی ـ غزلسرای برجسته و دختر استادان فقید شعر و ادب خلیل سامانی(موج)و رباب تمدّن ـ به کاشان آمده بودند.استاد فقید مصطفی فیضی رییس وقت انجمن ادبی صبا در معرفی و تعریف وتمجید از استاد حسین آهی سنگ تمام گذاشت و بیش از آن مقدار را استاد حسین راجع به شاعر همراهش سپیده ی سامانی بیان نمود.استاد حسین و خانم سامانی در آن جلسه از انجمن ، غزلهایی بس فاخر و زیبا خواندند که بسیار مورد توجه اعضای انجمن قرار گرفت.به یاد دارم که سیدرضا محمدی نوش آبادی شاعر معمّر و امّی و طنّاز کاشانی به مناسبت حضور استاد حسین و خانم سامانی در انجمن ادبی صبا ، رباعی ذیل را فی البداهه سرود و تقدیم آنان کرد:
دادند خبـــر «حسین آهی» آمد
آن زبده ادیب فحل و داهی آمد
بــا همرهی «سپیده ی سامانی»
با زور نه بلکه دلبخواهی آمد!
من استاد حسین را دیگر ندیدم تا این که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال شصت به عنوان مشاور ادبی مجله ی جوانان امروز در تهران مشغول به خدمت شدم.یک روز از استاد فقید مشفق کاشانی که به دفتر مجله تشریف فرما شده بود جویای حال استاد آهی شدم.استاد مشفق فرمود: حالش خوب است و مثل همیشه در انزوا به کارهای تحیقاتی اش ادامه می دهد.سپس افزود:در صفحه ی شعر این هفته ی مجله ، اثری از آقای رضا عبداللهی دیدم ؛ آیا با او در ارتباطی؟ گفتم: بله ؛ او هرماه یکی دوبار به دفتر مجله می آید.استاد مشفق فرمود:از او جویای حال آهی شو که نسبت فامیلی باهم دارند و گویا باهم پسر خاله اند.بسیار خوشحال شدم و پس از رفتن استاد مشفق ، با رضا عبداللهی تماس گرفتم وقرار گذاشتیم تا همراه او که رفیق گرمابه وگلستان استاد آهی بود به دیدنش بروم.آدینه با عبداللهی به دیدن استاد آهی رفتم که بسیار خوشحال شد و دقایقی از خاطرات سفر به کاشان گفت.....از آن به بعد استاد آهی را بیشتر در مجامع ادبی ؛ بخصوص حوزه ی هنری می دیدم و از مؤانست با او مستفیض و مستفید می شدم.خداوند به حقّ آل الله علیهم السّلام به استاد حسین آهی بزرگ و بزرگوار شفای عاجل عنایت فرماید.آمین.
.نقل خاطرات ، تنها با ارجاع به سایت شاعران پارسی زبان و ذکر منبع مجاز می باشد
تاریخ ارسال :
1398/3/25 در ساعت : 20:31:3
تعداد مشاهده :
354