جلوهگاه حسن معنی
پرتو آهی ز جیبت گل نکرد ای دل چرا ؟
همچو شمع کشته بینوری درین محفل چرا ؟
مشت خون خود چو گل باید به روی خویش ریخت
بیادب آلودهسازی دامن قاتل چرا ؟
خاک صد صحرا زدی آب از عرق های تلاش
راه جولان هوسکامی نکردی گل چرا ؟
منزلت عرض حضور است و مقامت اوج قرب
نور خورشیدی ، به خاک تیرهٔ ای مایل چرا ؟
سعی آرامت قفس فرسودة ابرام کرد
سر نمیدزدی زمانی در پر بسمل چرا ؟
چون سلیمان هم گره بر باد نتوانست زد
ای حباب ! این سرکشی بر عمر مستعجل چرا ؟
نیست از جیب تو بیرون گوهر مقصود تو
بیخبر سر میزنی چون موج بر ساحل چرا ؟
جلوهگاه حسن معنی خلوت لفظ است و بس
طالب لیلی نشیند غافل از محمل چرا ؟
تا به کی بیمدعا چون شمع باید رفتنت ؟!
جادهٔ خود را نسازی محو در منزل چرا ؟
بر دو عالم هر مژه بر هم زدن خط میکشی
نیست یک دم نقش خویش از صفحهات زایل چرا ؟
جود اگر در معرض احسان تغافل پیشه نیست
میدرد حاجت گریبان از لب سایل چرا ؟
تاریخ ارسال :
1391/8/14 در ساعت : 19:6:22
تعداد مشاهده :
2422