
همه جا به صورتم من، به امید رد پایت
زده ام به سیم آخر، سر و جان من فدایت
دل اگر ندیده باشد، جگر دریده، لرزد
سر اگر بخواهی اکنون، بکنیم درهوایت
سر ماست قابلت ؟ یا ؟ چه کنم ؟ چه کار باید
تو بگو چه دوست داری که بیاورم برایت
اثر خداست لیلا و خداست غافل از ما
و بعید نیست مجنون شده است در نهایت
سر این ستم درازی به تو می رسد و قاضی
چو خریده ای خدا را؛ به کجا برم شکایت
همه عمر خواستم از اجلت که وقت مردن
خبرم کند که شخصاً برویم ما به جایت *
همه قطره های اشکم زده است پنجه در خون
لبم آرزو که شاید؛ برسد به هرم نایت
دل من خوش است فردا، همه عضو شاهدم تا
سر و تن به خون خزیدیم و نکرده ای حمایت
به قیامت است جایت، به بهشت یا جهنم
به جهنمت فرستد؛ خود من روم به جایت
بهار 1390 - دارآباد
.......................................
* حضرت سید الشعراء سید کریم امیری فیروزکوهی رحمت خدا بر ایشان باد فرموده اند:
گر عمر ابد خواهم از آن است که خواهم
آنقدر نمیرم که به جای تو بمیرم