آیم که پیدایت کنم، اما نمی بینم تو را
مجنون و شیدایت کنم، اما نمی بینم تو را
ای با من و دور از نظر در وصل تو کی میرسم؟
گفتم هویدایت کنم، اما نمی بینم تو را
ای شوخ چشم تند خو، گشتم زهجرت همچو مو
باید که رسوایت کنم، اما نمی بینم تو را
افتادهام در کوی تو، در حلقهی گیسوی تو
شاید تماشایت کنم، اما نمی بینم تو را
مست و خراب و سرخوشم، از عشق تو در آتشم
هر دم تمنایت کنم، اما نمی بینم تو را
شور من است از شور تو، نوری که دارم نور تو
در خویش پیدایت کنم، اما نمی بینم تو را
شیدا و سرمست توام، چون موم در دست توام
در قلب خود جایت کنم، اما نمی بینم تو را
در گیر و دار ماجرا، هرگز نمیبینی مرا
خواهم که بینایت کنم، اما نمی بینم تو را
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:25:46
| تعداد مشاهده این شعر :
1053
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.