برخاک پای تو تیمم می کند شب
تاعمردارد خویش را گم می کند شب
از تو چه می فهمند هفتاد ودو ملت ....!؟
که بی حضور تو تراکم می کند شب
باید که غرق نور باشد از تو اما
با ظلمت درخود تفاهم می کند شب
کوفه درون قلب مردم رخنه کرده
با بغض خونین گر تکلم می کند شب
با یک اشاره ماه قربانی و ((فزت))-
ورب ِ کعبه راتجسم می کند شب
ای داد و بیداد از دل شب خیز مردم
وقتی به نفس خود تظلم می کند شب
پیشانی ات را ماه می خواهد ببوسد
بی تو به خود فردا ترحم می کند شب
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/7/14 در ساعت : 20:5:2
| تعداد مشاهده این شعر :
997
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.