ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



يك غزل مصور و چند شعر ديگر...
تو ممكنست شبي از كنار من بروي
شبيه حادثه از اختيار من بروي

تو ممكنست سكوتت هميشگي باشد
و مثل ثانيه ها از قرار من بروي

...
تو ممكنست نخواهي به عشق برگردي
و رنگ چلچله ها از بهار من بروي

بگو كه آينه ها را به خاك بسپارند
شبي كه دور شوي از مدار من بروي

غرور آجري ام را به راه دعوت كن؛
اگرچه خواسته اي از تبار من بروي

تمام هستي من ذكر ناب شعر تو بود
كجا بدون غزل از ديار من بروي؟

دوباره فكرنكن؛ برنگرد ...قاطع باش
كه مرد راه شوي... از حصار من بروي.








‏Photo: تو ممكنست شبي از كنار من بروي
شبيه حادثه از اختيار من بروي

  تو ممكنست سكوتت هميشگي باشد
 و مثل ثانيه ها از قرار من بروي
 
تو ممكنست نخواهي به عشق برگردي
و رنگ چلچله ها از از بهار من بروي
 
 بگو كه آينه ها را به خاك بسپارند
 شبي كه دور شوي از مدار من بروي
 
غرور آجري ام را به راه دعوت كن
 اگرچه خواسته اي از تبار من بروي

تمام هستي من ذكر ناب شعر تو بود
 كجا بدون غزل از ديار من بروي؟

 دوباره فكرنكن؛ برنگرد ...قاطع باش 
كه مرد راه شوي... از حصار من بروي.

راشين گوهرشاهي(صبح)‏
شعر و طرح:
راشين گوهرشاهي(صبح)



*******************************************************************************************






همزاد  من شبيه پرستوها
از شهر خويش رفته كه برگردد

او رفته تا ستاره ي خود باشد
دل بر چراغ مرده نمي بندد.

شعر:
صبح(راشين گوهرشاهي)
 








بعد از تو جهان دلخوشي ها خوابست
آواز و دوتار و شعر و رويا خوابست

بعد از تو هميشه آسمانم دارد؛
مي بارد و چشمهاي من  نم دارد.
 
Photo: بعد از تو جهان شاعري ها خوابست
 آواز و دوتار و شعر و رويا خوابست
 
بعد از تو هميشه آسمانم دارد؛
 مي بارد و چشمهاي من نم دارد.
 

صبح(راشين گوهرشاهي)
 
 
 
 
يادت هست؟
چقدردردكشيديم...
چقدرتنها مانديم

اين درد
كابوسي ابديست
...
هرگز تمام نمي شود.

صبح(ر.گ)
 
Photo: يادت هست؟
 چقدردردكشيديم...
 چقدرتنها مانديم

اين درد 
كابوسي ابديست
هرگز تمام نمي شود.

صبح(ر.گ)

 

 

قسم به آژيرهاي خطر؛
درشبهاي بمباران يشمي هسته اي
تو صداي وجدانم شده بودي مرد...
وگوش دلم كه در من مي شنيد و طعنه مي زد؛
كه اين زندگي
جايي براي زيستن نيست
...
كه صداي غزلم تب دارد!
و عشق
مانند يك ملحفه ي كهنه ي چرك
دور اندام منهدم شهر مردي؛ مرده ي متحرك
آماس كرد ه ي بوي الكل است.


صبح(راشين گوهرشاهي)
 
Photo: قسم به آژيرهاي خطر؛
 درشبهاي بمباران يشمي هسته اي
 تو صداي وجدانم شده بودي مرد...
 وگوش دلم كه در من مي شنيد و طعنه مي زد؛
 كه اين زندگي 
جايي براي زيستن نيست
كه صداي غزلم تب دارد!
و عشق 
مانند يك ملحفه ي كهنه ي چرك
دور اندام منهدم شهر مردي؛ مرده ي متحرك
آماس كرد ه ي بوي الكل است.


صبح(راشين گوهرشاهي)
 
 
 
ديشب
چوپانها به خوابهايم
حمله كردند
تا پيراهنت را
به خون من آلوده كنند
و گناه كشتنت را
...

به گردن
گرگها بيندارند.


شعر و عكس:
صبح(راشين گوهرشاهي)
 
 
 



تنها كودكان مي فهمند
زندگي
چيزي بيشتر از يك بازي خوب را
در خود پرورش نميدهد!
مابقي هر چه هست؛
فرصتيست براي
...
رفع خستگي.


راشين گوهرشاهي
 
‏Photo: تنها كودكان مي فهمند 
زندگي
چيزي بيشتر از يك بازي خوب  را
 در خود پرورش نميدهد!
مابقي هر چه هست؛
فرصتيست براي
رفع خستگي.


راشين گوهرشاهي‏
 





نمي گويم بهار براي تو زاده شد
مي گويم تو براي بهار زاده شدي؛

كه عشق اينچنين سرگردان مانده
ميان داشتن و
نداشتنت.
...



و يا اينطور بگويم:

نمي دانم
بهار براي تو زاده شد
يا تو براي بهار

كه عشق
اين وسط آواره ماند
...
ميان داشتن
و نداشتنت.

شعر:
راشين گوهرشاهي



 
 
 
 





 
چشمهايت خورشيد
لبهايت هلال ماه
موهايت موج درياها...
تو كه مي دوي؛ دختر كهكشانم؛
تمام مدارها
موازي مي شوند...
...





شعر: راشين گوهرشاهي
 
 

 

 

تقديرم
دست كسي جز تو نبود
و تقويمها
روزهاي خالي ام را
در دامان خيال تو ريختند
راه خيالي كه رو به من بسته بود،
...
داماني
كه تقديرم را به باد داد.


شعر:
راشين گوهرشاهي
 
 

 

 

دلم كه مي گيرد
پاي پنجره اي مي نشينم
كه بادها و نگاهها
از آن مي گذرند
مي دانم دست نسيم
از شكاف لبهاي تو
...
بوسه آورده
و طوفان
غبار قدمهايت را...
كه در راه مانده اند.

شعر:
راشين گوهرشاهي
 
 
 
بيا باهم بازي كنيم
من ماه مي نوازم
تو ماهي ها را
من ويلون مي زنم
تو گيتار
آنوقت با هم يك" صدا" مي شويم
...
كه زيبايي را
خواهد نواخت.

شعر: راشين گوهرشاهي
 
 
 
اشتباه از من بود
خودم را
عاشق تر از باران حساب مي كردم
و نگاه تو را
فارغ تر از چتر
چتر شديم و باران
...
رودرروي هم
و اين پايان ماجرا بود.


شعر:
راشين گوهرشاهي
 .
 
 
 


 
کلمات کلیدی این مطلب :  يك ، غزل ، مصور ، و ، چند ، شعر ، ديگر... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/7/23 در ساعت : 9:41:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1390


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی رضا آیت اللهی
1391/7/23 در ساعت : 20:10:39
سلام به دانشمند ، هنرمند ، و شاعره ارجمند و گرامی
می دانید که از خوانندگاه همیشگی شعرهایتان هستم
آن اوایا بارها به نقد « احساسات بالنهایه » شما بوده ام .
امٌا بسیار بسیار ظریف و لطیف می سرائید .
همیشه می آیم ، می خوانم و می روم ...
امروز چشمم به نظرات افتاد که هرسه ازبین خانم ها هستند !!!
اتفاقا" این هرسه نور چشم من هستند و برایم بسیار بسیار عزیز و ارجمند و صاحبنظر و دانشمند ؛ امٌا شعر های شما نظر مردان را می طلبد ...
اوٌلین شعر این پستتان هم بداعتی دارد که مرا مجذوب خود کرده است . می روم زمزمه کنم که :

بگو كه آينه ها را به خاك بسپارند
شبي كه دور شوي از مدار من بروي

غرور آجري ام را به راه دعوت كن؛
اگرچه خواسته اي از تبار من بروي

استوار و پایدار باشید انشاء الله .









سلام استاد گرانمايه
شما بالنفسه بزرگوار و مهربان هستيد و لطفتان مايه ي شرمساري ما شاعربچه ها. از آنهمه كه شما با فروتني و بزرگمنشي فرموديد مي دانم كه لايق هيچ يك نيستم وليكن شادم ازينكه شعرها به دل شما استاد گرانقدر و اين بانوان عزيزتر از جان نشسته است. راستش پسند بيشتر همجنسانم مايه ي افتخار و سربلندي منيست كه رويايي جز شادي دل و سرودن حرف دل مادران و دختران جامعه ام نداشته و ندارم...خداكند كه چنين باشد و اينها لايقم بدانند به همدردي و لمس لطافت روحشان
كه ما نامرادان؛ نااميديم و بريده ايم از جماعت نا مردان .

سايه ي فرزانگي بزرگمرداني چون شما مستدام باشد
سپاس بيكران
دکتر آرزو صفایی
1391/7/23 در ساعت : 12:20:45
سلام بانو
درود بر قلمت
هنرت
و مهرت
پاینده باشی




سلام بر شما بانوي شعر
لطفتان مستدام
كامروا باشيد
وحیده افضلی
1391/7/23 در ساعت : 17:12:51
سلام دوست عزیز

غزل زیبایی ست اما مصرع ششم رو نفهمیدم....واژه ی رنگ



سلام
سپاس از شما بانوي بزرگوار
تناسب قشنگي بودبينرنگ و چلچله و بهار..شايد عيب از من نقاش است كه زيبايي را بيشتر از آواز چلچله در رنگش ديده ام..
افشین تل لو
1391/7/24 در ساعت : 11:55:56
سلام بسیار زیبا بود
کاش باده شعرهایتان را در جام های کوچک عرضه کنید.
تا فرصت مستی با مجال اندکمان هدر نشود.



سلام
سپاس بيكران
نغمه مستشارنظامی
1391/7/23 در ساعت : 12:53:52
زیبا بود راشین جان بویژه غزل و طرحی که خودت کشیده ای
البته این نظر یک غزل سرا است وگر نه همه اشعارت دلتشینند




ممنون بانو
سپاس ازمحبتتون
بازدید امروز : 7,046 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,979,967
logo-samandehi