سلام به دانشمند ، هنرمند ، و شاعره ارجمند و گرامی
می دانید که از خوانندگاه همیشگی شعرهایتان هستم
آن اوایا بارها به نقد « احساسات بالنهایه » شما بوده ام .
امٌا بسیار بسیار ظریف و لطیف می سرائید .
همیشه می آیم ، می خوانم و می روم ...
امروز چشمم به نظرات افتاد که هرسه ازبین خانم ها هستند !!!
اتفاقا" این هرسه نور چشم من هستند و برایم بسیار بسیار عزیز و ارجمند و صاحبنظر و دانشمند ؛ امٌا شعر های شما نظر مردان را می طلبد ...
اوٌلین شعر این پستتان هم بداعتی دارد که مرا مجذوب خود کرده است . می روم زمزمه کنم که :
بگو كه آينه ها را به خاك بسپارند
شبي كه دور شوي از مدار من بروي
غرور آجري ام را به راه دعوت كن؛
اگرچه خواسته اي از تبار من بروي
استوار و پایدار باشید انشاء الله .
سلام استاد گرانمايه
شما بالنفسه بزرگوار و مهربان هستيد و لطفتان مايه ي شرمساري ما شاعربچه ها. از آنهمه كه شما با فروتني و بزرگمنشي فرموديد مي دانم كه لايق هيچ يك نيستم وليكن شادم ازينكه شعرها به دل شما استاد گرانقدر و اين بانوان عزيزتر از جان نشسته است. راستش پسند بيشتر همجنسانم مايه ي افتخار و سربلندي منيست كه رويايي جز شادي دل و سرودن حرف دل مادران و دختران جامعه ام نداشته و ندارم...خداكند كه چنين باشد و اينها لايقم بدانند به همدردي و لمس لطافت روحشان
كه ما نامرادان؛ نااميديم و بريده ايم از جماعت نا مردان .
سايه ي فرزانگي بزرگمرداني چون شما مستدام باشد
سپاس بيكران