(پلک اول )
دیدمت
به گونه ی دیگران
یک بارهم
بی آن که دروغ بگویم
***
حلقه زدیم درنجابت شعر
مثل بازی گرگم به هوا
حالا گره می خورم
به تکرار
در تاب گیسوان ات
بالا میروم
باحلقه های سیگاری که رها می کنی
در برهوت لاابالی جهان
وبرای نامیدن ات سخت تنهایم
....
(پلک دوم)
می پراکنی برخاک
از عطر تنت
وشب بوهایی که تا انحنای باریک ساقه ات پایین آمده اند
به گونه ی دخترکان چین.
گمراه می شوم
وبا کفش دوزک ها به بهبود زمین
فکر می کنم
حالا هر لحظه به سراغم می ایی
به گونه ی خواب های کودکی ام
و م ن در گیر ودار این پرسش
می مانم
همه ی بنفشه ها عاشق می شوند؟