غزل
به شب سلام، که آغوش شب پناه من است
«به شب سلام که بی تو رفیق راه من است»
شب است و غربت و تنهایی و پریشانی
تسلی من و دل، باز اشک و آه من است
در این سیاهی شب کز سحر نشانش نیست
فروغ چشم تو روشن ترین پگاه من است
منم مسافر اقلیم دوستی، ای خوب
چراغ شوق وصالت دلیل راه من است
به جرم عاشقی این روزگار خوارم داشت
به جرم عشق که سنگین ترین گناه من است
ببین در آیینه ی چشم من صداقت عشق
ببین صداقت آیینه در نگاه من است
در این هجوم خزانسالی ای شکوه بهار
حریم سبز نگاهت پناهگاه من است
مصطفی قلیزاده علیار
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:29:23
| تعداد مشاهده این شعر :
1103
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.