در پی عشق تو یک عمر دویدن تا کی ...
از لبِ بام ِخدایان نپریدن تا کی ...
مردم از بس که فقط غصه و ماتم دیدم
درد و رنج از در و دیوار کشیدن تا کی ...
خلوتم را به تو بخشیدم و آواره شدم
بی تو دل از همه کس ، ساده بریدن تا کی ...
منم ان ماهی تنگی که نمک گیر توأم ...
طعم دریای لبت را نچشیدن تا کی
دیر سالی ست که قحطی دل من را برده
گندم از مصر ِ نگاهت نخریدن تاکی ..
آخرش داد زدم ...داد زدم ...دادزدم ...
کنج لفافه ی اشعار خزیدن تاکی ...
داد و بیداد من انگار ندارد تأثیر ...
بانگ ِ طبل و دهل از دور شنیدن تاکی ...
تو که پایان ِ غزلهای مرا می دانی ...
بر سر چوبه ی دار تو رسیدن تاکی ....
م- شوریده 2/3/1390 بجنورد
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/
کلمات کلیدی این مطلب :
غزل ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:30:12
| تعداد مشاهده این شعر :
968
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.