دعا كردم كه عاشق شم، ولي دل
به چيزي غير غم عادت نداره
دلي دارم كه اين روزا دلش هست
سر راحت به قبرستون بذاره
بره راحت شه از ديوونه بودن
همش دنبال رسوايي نگرده
سبك شه شونه هاش از بار غصه
شبُ با ترس و تنهايي نگرده
دلي دارم كه مي لرزه، هنوزم
غرور و ياد خودخواهيشُ داره
هنوزم لحظه ي تحويل دنيا
يه بچُه س، تُنگ بي ماهي شُ داره
دعا كردم كه شاعر شم، نميشم!
دلم بدجوري تا مي كرد با من
مي خواستم شعر باشم تا دلم گفت:
نرو از من . بمون. برگرد با من.
دلي دارم كه داغون، تحمل
براي درد بيش از اين نداره
دلي دارم كه اين روزا دلش هست
سر راحت به قبرستون بذاره.
کلمات کلیدی این مطلب :
غم ،
پرست ،
تاریخ ارسال :
1391/9/13 در ساعت : 9:59:29
| تعداد مشاهده این شعر :
756
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.