ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بي واژه ترين دفترشعرم...


 
از عشق تو اين خانه مصفّا شود اي كاش
با آمدنت ولوله بر پا شود اي كاش
در خانه ي دلمرده ي بي روح من امشب،
با شور و شر ِ چشم تو غوغا شود اي كاش
بي واژه ترين دفتر شعرم كه اميدش،
اين است كه با خط تو امضا شود اي كاش
يك عمر به دنبال تو اين دل به زمين خورد
يك بار به دستان خودت پا شود اي كاش
هر بي سر و پا لايق تنهايي من نيست
اين "من" به "تو" آخر برسد، "ما" شود اي كاش...
 
الهم أرني الطلعه الرشيده

کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، تاج محمدي ،


   تاریخ ارسال  :   1391/10/5 در ساعت : 15:45:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  1414


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد یزدانی جندقی
1391/10/9 در ساعت : 14:43:49
سلام بر برادرم سعید تاج محمدی
در دسته بندی شعر از موضوعات ایینی و مذهبی نیز استفاده کرده اید و این باعث نوع نگاه من در باره درونمایه شعر شماست علاوه بر آن نوشته حقیر با توجه به اشاره جواد شیخ الاسلامی گریزی به موضوع مهدویت در شعر امروز بود نه صرفا پرداختن به محتوای شعر شما و علت اینکه اوردن این شعر به ستون نقد را ستوده ام این بود که فرصت خوبی برای صحبت در باره این موضوع فراهم شده است و اگر برداشتی جز این داشته اید از شما پوزش می طلبم و از توجه شما به نقد و پاسخ شایسته شما تشکر می کنم شما نیز به نکات خوبی اشاره کرده اید به نظرم صحبت در این باره باید در نقد نوشته های مستقل توسط شاعران و منتقدین بیش از پیش فراهم شود تردیدی نیست که مهدویت و انتظار در یک مبحث طولی قرار دارند اگر پرداختن به صرف مبحث انتظار را یک فرافکنی نیز به شمار نیاوریم باید در هم امیختگی ان را با موضوع مهدویت بپذیریم چرا که انچه ما را به عمق این مفهوم در مکتب استبصار می برد پرداختن به شخصیت بی نظیر مهدی است شخصیتی که متکی و منحصر به وجود محمد قایم ال محمد است با تمام تعابیر و تفاسیر عام و خاصی که از لحظه غیبت حضرت تا امروز بر روی ان کار شده و یا مباحثی که متاسفانه مهجور مانده است بنا براین همچنانکه شعر ایینی در خصوص هر یک از امامان معصوم ضمن بهره بردن از مولفه های به روز شعر باید معرف شخصیت انحصاری هر یک از ان بزرگواران باشد به طور مثال یک شعر ایینی با نیت مدح و نعت حضرت جواد به گونه ای باید باشد که با تغییر یک بیت یا یک ترکیب نتوان ان را به حضرت امام حسین یا یکی از دیگر از امامان نسبت داد و یا بالعکس ...
در خصوص شعر انتظار نیز به نظرم باید همین گونه باشد پس از دارا بودن مولفه های خاص شعر (درهر قالب و سبکی که شاعر مدعی است ) باید دارای نشانه هایی نیز باشد که ما را به ویژگی های شخصیت ناجی عالم بشریت نزدیک کند با توجه به این نوع نگاه حقیر شاعران این عرصه در دهه شصت بسیار موفق بوده اند و البته پس از دهه شصت و اکنون نیز از نسل جوانتر شعر ایینی سعید بیابانکی / محمد سعید میرزایی دارای چنین ویژگی هایی است و به دنبال انان صدها شاعر جوان به معنای خاص کلمه یعنی شعر زنده و پویا در این عرصه حضور موفق دارند اما نسبت موفقیت ها نیز باید ملاک نقد و نظر باشد به همین دلیل منکر نمونه های شعری که شاهد اورده اید نیستم و ارداتمند همه شاعران مشهور و مقبول همروزگار هستم من معتقدم مقبولیت اتفاقی نیست و استحقاقی است و موفقیت شاعرانی که نمونه از شعر انان را شاهد اورده اید نیز مثال زدنی و چشمگیر است ولی عرض حقیر روی مفهوم انتظار و مهدویت درشعر ایینی به طور عام و شعر مهدوی به طور خاص است و برای به نتیجه رسیدن مطلب بدون در نظر هیچگونه گرایش خاص و صرفا به لحاظ فراشمول بودن این نمونه ها و انطباق انها با موارد مورد نظر حقیر نمونه های دیگری از این گونه با برکت ادبی را شاهد مثال می اورم ::::

::::
طلوع مشرقی ان نگار نزدیک است
ظهور نهضت ان تکسوار نزدیک است
دلم قرار نمی گیرد از تلاطم عشق
مگو برای برای چه گاه قرار نزدیک است
فریب خویش مده تشنگیت خواهد کشت
دو گام پیش بنه چشمه سار نزدیک است
بیا که خانه تکانی کنیم دلها را
از انجماد کسالت بهار نزدیک است
سهیل محمودی دهه شصت
و نمونه ای کاملا متفاوت وموفق
نسیم صبح فروردین عنبر سود می اید
شمیم دلپذیر نافه بوی عود می اید
سلیمان حشمتی یوسف رخی اعجاز عیسایی
به سیمای علی و جلوه محمود می اید
عباس خوش عمل دهه شصت
و این نمونه موفق از امیر سیاهپوش
آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است
انسان ز مرز هر چه نباید گذشته است
آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما
بر امت مسیح و محمد گذشته است
تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ
بر دوستان خوب خدا بد گذشته است
هر روز بی قراریمان می شود فزون
فرصت برای حوصله شاید گذشته است
جواد شیخ الاسلامی
1391/10/10 در ساعت : 17:20:36
سلام و عرض ادب به همه ي دوستان
خوشحال شدم از اينکه ان مط لب اينقدر توسط دوستان شکافته شد و خيلي آن مطلب کوچک را کاملتر کردند.
اينجا آمدم بگويم کههمه ي مطالبي که نوشته شد را خواندم و استفاده کردم. تقريباً همه ي دوستان اتفاق نظر داشتند که مشکل شعر اييني ما اين است که همه شروع کرده اند به سرودن شعرهايي براي ائمه که اگر شاعر بالاي آن شعر ننويسد "تقديم به مثلاً امام رضا_ع_" فکر مي کني آن شعر براي يک امام ديگر است يا براي يک معشوقه حتي! و اين يعني اينکه شاعران ما از معارف خيلي دست پر نيستند. يعني که نمي توانند فرهنگ امامان معصوم را به مخاطب برسانند.
اين مشکل امروز ماست. اگر براي امام غايب شعر مي گويد کسي متوجه نمي شود که براي ايشان است. چون آن شاعر چيزي از زندگاني امام غايب نمي داند که درباره‌اش حرف بزند
دوستان! مطالعه و کند و کاو و پژوهش و خواندن قرآن و اينهاست که مي تواند ما را از اين بن بست نجات دهد.
شرمنده ام. دعا کنيد
محمد یزدانی جندقی
1391/10/11 در ساعت : 13:9:50
سلام بر برادرم
علیرضا علی سلیمانی با سپاس از توجه شما به نوشته حقیر
صورت پرسش جنابعالی که در ستون نظرات این بلاگ درج شده است و نیت داشته اید ان را به ستون نقد بیاورید :
فقط در مورد گزيده‌اي از فرمايشات‌ شما سؤالي به ذهنم رسيد. اين بخش:‌ «به طور مثال یک شعر ایینی با نیت مدح و نعت حضرت جواد به گونه ای ((باید)) باشد که با تغییر یک بیت یا یک ترکیب نتوان ان را به حضرت امام حسین یا یکی از دیگر از امامان نسبت داد و یا بالعکس ...».
مي‌خواستم ببينم چرا از لفظ ((بايد)) استفاده شده؟ آيا واقعاً «بايد» منظور بوده يا «بهتر است» را مد نظر داشته‌ايد؟
اين موضوع (جايگزيني نام) در زيارت‌نامه ائمه هم هست (مثل زيارت امين‌ا...). حالا چرا در شعر منسوب به حضرات معصومين نبايد باشد؟
قبل از هر چیز از محضر بزرگان سایت اجازه می خواهم و پاسخ به این پرسش تکلیف من است و بزرگان سایت بهتر می توانند پاسخگو باشند امیدوارم مرا در این نظر و سبقت در هر نقد و اظهار نظری ببخشند
پاسخ :
در باره زیارات و فضایل که از معصومین سلام الله علیهم اجمعین نقل می شود مثل زیارت جامعه کبیره و تاکید می شود که این بزرگواران از یک نور و از یک طینتند در مرتبه وجودی و فراتر از سایر خلق در ان مراتب هستند و واسطه فیض الهی هستند برای سایر خلق و سایر فضایل
اما توجه حقیر به این بحث معرفتی است که هر یک از امامان دارای تعین خاصی نیز هستند که با توجه به ان تعین معرفت خاص و حقیقی نسبت به هریک از امامان حاصل می شود و اگر غیر از این بود تفاوتی در مباحث معرفتی میان چهار امامی و پنج امامی و شش امامی و هفت امامی با شیعه اثنی عشری نبود در حالیکه تفاوت وجود دارد و البته این تفاوت اجتماعی نیست در مباحث اجتماعی همه ادیان الهی تا جایی که تحریف کلام حق نباشد و امت اسلامی بالاخص از شیعه و اهل سنت دارای وحدت در اصول معرفت به حق هستند و اگر به دقت به مباحث معرفتی نگاه شود می بینیم که انسان یک نوع یگانه است و تمام انسانها می توانند با توجه به اصل فطرت دارای یک ایدئولوژی باشند .
اما تعین های خاص مورد نظر مانند تعین علوی / تعین حسنی / تعین حسینی و ...
بنا بر این در بحث محتوای شعر ایینی از (باید اینگونه باشد یا بهتر است اینگونه باشد ) باید اینگونه باشد مورد نظر حقیر است البته در شعر ایینی با این ویژگی های محتوایی کارخیلی مشکل است و همان بهتر است هم رعایت نمی شود چه رسد به رعایت این ( باید رعایت شود )در پناه حق
سعید تاج محمدی
1391/10/7 در ساعت : 22:39:45
جناب یزدانی جندقی'
ضمن تشکر و سپاس از جنابعالی بابت نکات ارزنده تان
اتفاقاً ای کاش این شعر رو مسئولان محترم سایت انتخاب نمی کردند برای نقد چون این کار صرفاً یک غزل عاشقانه ی ذوقی فاقد کوشش بود که پس از مدتها دوری از فضای شعر توی سایت قرار دادم و اصلاً شعر انتظار نیست.
من معتقدم فرق است بین شعر مهدوی با شعر انتظار ( فارغ ازین شعر). آنچه که به عنوان شعر انتظار این روزها در حال گسترش است صرفاً بیان احساسی بنام انتظار است که گاهی هم کمی این انتظار رنگ یک امام غایب (و نه حاضر و ناظر ) را گرفته است. اما شعر مهدوی به نظر این حقیر باید (مثل سایر اشعار آئینی) با رهایی از بیان احساسات صرف در مورد دلتنگی ها و عاشقانه های یک شاعر شیعه ی منتظر به سمت بیان معارف و آرمان های مهدوی سوق داده شود.
جای نکاتی مثل : امید (به عنوان شاخصه ی فرهنگ مهدوی ) , بصیرت, شجاعت و حضور در صحنه که از مفاهیم مهم مهدویست در اشعار مهدوی بعضاً خالیست و باید بیشتر به آن پرداخته شود.
در مورد اشعاری هم جنابعالی در پایان نظرتان درج فرمودید : با اینکه دوبیتی های خوبیست موافقم ولی با اینکه شعر مهدوی موفقی؛ خیر؛ چرا که باز هم حرف از احساسات صرف شاعر است و جای همین مولفه های فرهنگ مهدویت در آن خالیست.
شما را به دو شعر از دکتر محمد مهدی سیار با مطلع:
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روايت کردهاند ارديبهشتي ميرسد از راه..
و شعری از جناب مرتضی آخرتی با مطلع:
ایجاز شاعرانه ی چشم تو تا کنون
ما را کشانده است به اعجازی از جنون...
ارجاع می دهم و همچنین این رباعی دوست و برادر عزیزم میلاد عرفانپور:
روزي گره از زلف تو وا خواهد شد / راز شب تار برملا خواهد شد/ تو آيه ي وحدتي كه با آمدنت /هر قطب نما قبله نما خواهد شد...
التماس دعا از جنابعالی و تشکر مجدد
سعید تاج محمدی
1391/10/6 در ساعت : 8:37:28
بنام پروردگار انديشه ها
جواد شيخ الاسلامي عزيز!
كاملا حق با شماست در مورد شعر مهدوي و من هم با كليشه موافق نيستم. اين شعر هم مهدوي نبود، يك غزل عاشقانه بود كه خواستم تقديم كنم به آقا. الان هم تقديمش رو برداشتم تا شبهه ي شعر انتظار بودنش از بين بره.ضمناً اينش عر يك شعر متوسطه كه هنوز روش كار نكردم و صرفاً چون خيلي وقت بود بقول خودت شعر كار نكرده بودم اين شعر رو گذاشتم و فكر نمي كردم براي نقد انتخاب بشه! ممنون از شما بابت نقدت
سعید تاج محمدی
1391/10/10 در ساعت : 16:45:10
ضمن تشكر مجدد از شاعران و دوستان عزيزم از توجه به اين شعر
جناب يزداني جندقي عزيز!
از نكته هاي جنابعالي استفاده كردم و آموختم.
نمونه هايي كه از اشار در آخر آورده ايد نشان از گرايش و سليقه ي شما به شعر كلاسيك دارد و از اين جهت نقد آن اشعار را سعي مي كنم به ذكر چند نكته ي كوتاه از نظر زباني بسنده كنم:
عباراتي مثل:
"فریب خویش مده" - "سلیمان حشمتی" - "از انجماد کسالت" و...
نشان از زبان كهن اين اشعار دارد و به نحو قابل توجهي مخاطب امروز شعر را اقناع نخواهد كرد.
در شعر آخر همين كه "آقا بيا " در صدر مطلع و ديگر ابيات آمده نشان از زدن حرفي كليشه اي و كلي است كه البته از نظر زباني قوي تر از دو نمونه گذشته است...
بگذريم.
نكته ي مهمتر اين است كه بدانيم مخاطب شعر "مهدوي" و "انتظار منجي" امروز كيست؟
قطعاً شناخت مخاطب راهنما خواهد بود براي اين امر كه چه زبان و واژگان و پردازشي در اشعار نياز است. به نظز اين حقير بايد سعي شود تا به قول شما حرف هاي فراشمول و فارغ از حصارهاي مذهبي و قومي زده شود تا مخاطب شعر مهدوي شعر و محتوا را از خود بداند و بتواند با تكيه بر جنبه هاي انساني اشعار مهدوي به دنبال افزايش معرفت و آگاهي خود از موضوع منجي براه بيفتد.
.
.
و اما جناب خصلتي عزيز!
ضمن تشكر از جنابعالي بخاطر توجه به اين شعر نكاتي را يادآوري مي كنم:
فرموده ايد كه:
"شعر عاشقانه گفتگویی است بین عاشق ومعشوق یعنی حداکثر شخصیت ها در شعر از دونفر وگاه از یک نفر تجاوز نمی کند..."
(صرف نظر از اين غزل حقير)
من با اين نظر خيلي موافق نيستم و معتقدم كه عاشقانه اي نجيب مي تواندحاوي پيغام هاي عرفاني و حتي مذهبي براي مخاطب جهان شمول خود داشته باشد. گاهي اوقات حتي شاعر نياز نيست حتماً انسان خاصي (معشوقي) را درك كرده باشد تا بتواند شعر عاشقانه بگويد و قبول اين نكته نشان از نارسايي تعبير جنابعالي از شعر عاشقانه دارد.
شاعر مي تواند شعر عاشقانه اي بگويد كه مثل اشعار سهل و ممتنع سعدي يا اشعار وجدبرانگيز حافظ بزرگ، روح هر خواننده اي را منقلب كند بي آنكه حرف از يك يا دو نفر خاص يا گفتگويي صرفاً عاشقانه باشد.
صحبت در مورد "شعر عاشقانه" نيز مانند شعر مهدوي نيازمند شناخت و معرفت درست به حقيقت مفهوم "عشق" است و قبل از آن معرفت به حقيقت مفهوم "شعر".
درمورد وجود فاكتورهاي شعر انتظار در اين غزل هم با شما موافقم و به مخاطب حق ميدهم از آن برداشت شعر انتظار نمايد. اتفاقاً برايخودم جالب و مطلوب است كه شعر داراي لايه هايي باشد تا افراد مختلف از آن برداشت هاي متفاوت داشت باشند و اميدوارم اينگونه باشد.
تشكر و سپاس مجدد از توجه عاليجنابان به اين غزل
جواد شیخ الاسلامی
1391/10/5 در ساعت : 22:6:23
سلام سعيدجان
من يک نکته ي کلي ميگم و والسلام:
کلاً مي‌دوني ديگه؟ شعر مهدوي زياد کار مي‌شه. اگر با يک ديد و يک حرف جديد و يک قالب جديد گفته نشه کار کليشه‌اي و تکراري است. يعني از بس که شعرهاي مهدويِ شبيهِ هم زياد شده که آدم ديگه حوصله نمي کنه شعرهاي مهدوي رو بخونه. چون شکل اکثر کارها يک جوره. تقريباً محتواي تمام بيت‌هاي اين غزلت هم همون حرفهاي تکراري و قديمي است. حرف جديد بزن. يا همون حرفهاي قديمي رو با يه قافيه و رديف و يک زبان جديد بگو.
همين. مي‌بخشيم.
حمید خصلتی
1391/10/8 در ساعت : 16:31:21
با سپاس از عزیزانی که در بحث نقد به طور مجدانه همکاری میکنند.موضوع زیبا وقابل تاملی در رابطه با این شعر پیش کشیده شد. که هم نکات عزیزان منتقد وهم نکاتی که شاعر بیان کرده اند زیبا وراه گشاست.چه این شعر شعر مهدوی باشد وچه نباشد وچه اینکه عزیز شاعر شعری جوششی وذوقی وبه گفته خودشان عاشقانه سروده باشند،مولفه هایی در این شعر واشعاری اینگونه هست که مخاطب آن را به عنوان شعر مهدوی یا همان شعر انتظار می شناسد وبا ان ارتباط برقرار می کند.فضایی آشنا که به مدد واژه هایی خاص انتظار را فریاد میکند وهمین کافی است تا مخاطب شعر را به بزرگ ترین انتظار جهان هستی پیوند بزند چیزی که شاعر محترم از آن به مهدویت یاد کرده است.هر چند من هم این شعر را عاشقانه ای صرف می بینم ولی در جای جای آن نکات وفاکتور هایی به چشم میخورد که آن را از عاشقانه صرف دور می کند.شعر عاشقانه گفتگویی است بین عاشق ومعشوق یعنی حداکثر شخصیت ها در شعر از دونفر وگاه از یک نفر تجاوز نمی کند. وقتی شاعر در مصراع اول به مصفا شدن خانه ودر مصراع دوم به ولوله برپاشدن اشاره میکند.این انتظار را از رنج عاشقی یک نفر به چند نفر کشانده واز همین جاست که مفهوم انتظار در شعر رخ می نماید.یا شاعر خودش را بی واژه ترین دفتر شعری مینامد که منتظر امضای اوست.
چه خوبست حال که این مبحث در این شعر گشوده شد جدای از اینکه این شعر شعر انتظار یا مهدوی بوده یا خیر،کاش دوستان عزیز دیگری نیز به این بحث اضافه می شدند واین موضوع قدری بیشتر مورد بحث قرار می گرفت.
محمد یزدانی جندقی
1391/10/11 در ساعت : 12:35:10
سلام بر بردارم سعید تاج محمدی
بحث خوبی را در مباحث زبانی اثار ذکر شده مطرح کرده اید دوست گرانقدرم اگر یک بار دیگر نقد نوشته دوم مرا بخوانید و هم به انچه در این نوبت می نویسم دقت بیشتری داشته باشید همراهی بهتری با حقیر خواهید داشت و در توافق بهتری خواهیم بود
در انچه پیش ازاین مطرح کرده ام هیچگونه بحث زبانی ندارم و ان اثار را به لحاظ محتوا مورد ارزیابی قرار داده ام از این نکته گذشته لازم می بینم اضافه کنم که هر اثری برای نقد لازم است که در ژانر تثیبت شده خود و با معیار های خاص همان قالب و سبک مورد داوری باشد و تقدم و تاخر زمانی ان در نظر گرفته شود اینهمه پراکندگی نظرات و گاهی قضاوت های نا بجا در شعر امروز به همین دلیل است با معیارهای قابل قبول انجمن های اوانگارد شعر های سنتی سبک رانقد می کنیم و انها را فاقد ویژگی شعری می دانیم و با ذهن کلاسیک شعر های نیمایی مدرن و پست مدرن را نقد می کنیم و معتقدیم که اینها اصلا شعر نیست و برای اینکه برداشت اشتباهی از این مطلب نشود عرض می کنم منظور من نقد هایی که در این سایت درج شده نیست چون نقد های این سایت روی یک اثر است و منظور من جریان های حاکم در نقد ادبی این روزگار است نقد هایی که در انجمن های مختلف پا گرفته و در جریان است تمایلی ندارم بحث را شخصی کنم ولی حقیر نزدیک بیست سال است که در انجمن های سنتی سبک تا انجمن های مدرن و پسامدرن رفت و امد می کنم و این تضاد را از نزدیک دیده ام و حتی گاهی به عنوان مجری و منتقد نیز حضور داشته ام من همیشه سعی کرده ام هر اثر ادبی را با توجه به قالب و سبکی که تشخیص داده ام نگاه کنم و نه بیشتر یا کمتر از ان ... و در این مبحث با همین نگرش اضافه بر انچه پیش از این نوشته ام پاسخگوی شما برادر عزیر و ارجمندم هستم
نظر شما در باره اشعاری که ذکر کرده ام و به نقد کشیده اید محترم است اما نقد شما در باره کهنگی و کلیشه ای بودن انها برای حقیر پذیرفتنی نیست /فراموش نکنیم زبان نو یعنی زبان رسا و زبان کهنه یا غریب یا هرچه اسمش را بگذاریم یعنی زبانی که نتواند در مخاطب اثر بگذارد و در لایه های ذهنی او نفوذ کند زبان کهنه از یک ترکیب لفظی ناشی نمی شود زبان کهنه نمی تواند در جامعه نفوذ کند و اقشار گوناگون را در بر بگیرد و به نظرم شعر شاعران نام اشنای دهه پنجاه و شصت مانند حسین منزوی و محمد علی بهمنی / / و شصت و هفتاد شعر ایینی و گاهی اجتماعی مانند یوسف علی میر شکاک / سهیل محمودی / سلمان هراتی / قیصر امین پور / سید حسن حسینی / علیرضا قزوه / وحید امیری / محمد رضا محمدی نیکو /محمد رضا عبدالملکیان/ محمد مستقیمی / محمد رضا مهدیزاده / / سعید بیابانکی / محمد سعید میرزایی /... با همه گرایش های مختلف و سلایق گوناگونی که داشته اند و دارند با توجه به دگر دیسی زبان در مر حله گذار از بحران های حاکم بر زبان جریان های ادبی انقلاب فرهنگی اجتماعی بهمن 57 پیش و پس از ان بسیار زبان زنده و تاثیر گذاری در شعر داشته اند و حتی همین دوستان مورد نظر جنابعالی پیشرو در شعر امروز تحت تاثیر دگردیسی زبان در شعر انقلاب یا انقلاب شعر و چهر های شاخص ان هستند اگر نگوییم هر گز این نسل طلایی تکرار نخواهد شد می توانیم بگوییم به این زودی ها چنین نسلی تکرار نخواهد شد
اما در شعر سبک نیز پس از استاد شهریار و هوشنگ ابتهاج و... / شاعرانی مانند مهرداد اوستا / امیری فیروز کوهی / مشفق کاشانی / گلشن کردستانی / ابراهیم زاده گرگانی / صحت اصفهانی و حتی همین عباس خوش عمل که خیلی ساده از کنارش می گذریم به این زودی ها به هم نخواهد رسید
و در شعر های نیمایی و ازاد
مانند نیما /اخوان/ شاملو/فروغ / اتابای و براهنی و ... به این سادگی ها پدید نخواهد امد
نتیجه اینکه ما در بررسی جریان های شعری دچار ضعف اساسی در نقد هستیم زیرا نقد در ادبیات هزار ساله ادب فارسی جایگاهی ممتازو قابل پذیرش عام در طبقه شاعران نداشته است و منتقدمین اندکی هم که در تذکر ها به نقد و نظر روی اورده اند نوشته هایی بیشتر ذوقی و یا دوستانه دارند که بیشتر معرف شخصیت شاعران است و همین روش در انجمن های ادبی همچنان ادامه دارد را و پیشرفت اصولی نقد ادبی نسبت به شتاب جریان سازی ها بسیار کند بوده است اگرچه تا همین اندازه پیشرفت در نقد را نیز مدیون جریان های نیمایی در شعر هستیم من خودم از بعضی تنگ نظری های جریان سبک در باره شعر نو و فرانو دلتنگم و در فرصت دیگری به ان خواهم پرداخت امیدوارم این سایت فرصتی را فراهم کند که همه سلیقه ها بتوانند در فضای سالم نقد اصولی به گفتگو ی بیشتر بپردازند
محمد یزدانی جندقی
1391/10/6 در ساعت : 11:59:52
سلام بر شما
احساس پاک اندیشه زلال و تعهد شاعرانه شما قابل تقدیر است دست مریزاد من به جای اشاره به تکرار ی بودن مضامین و بالاخص کلیشه ای بودن ردیف و کهنگی نسبی زبان در این شعر به انچه جواد شیخ الاسلامی در خصوص شعر مهدوی نوشته گریز می زنم و منتقد را به دلیل دقت نظر در محتوای شعر مهدویت تحسین می کنم /// نظر کاملا درست و قابل طرحی است و از بخش نقد تشکر می کنم که این شعر را برای نقد امروز بر گزیده است امیدوارم دیگر دوستان این مبحث را دنبال کنند تکراری بودن مضامین در شعر ایینی و به ویژه شعر مهدویت در سال های اخیر به وضوح خود نمایی می کند و این برای اینده شعر ایینی و از جمله شعر مهدویت زنگ خطری هشدار دهنده است / البته در صد کمی از این اثار در این سایت درج شده است و اثار ایینی منتشره در این سایت نسبت به اثاری که به صورت متفرقه عرضه می شود دارای سطح کیفی قابل قبول است / فراموش نکنیم که شعر محل درج تلفیق احساس و اندیشه همراه با نو آوری در مضامین است و این مورد تلاش بیشتر برای کشف و شهود در مضامین بکر را می طلبد در پایان شما را به دو شعر از محمد رضا مهدی زاده توجه می دهم که نمونه ای از شعر مهدوی دهه شصت است و نمونه های دیگری از شاعران موفق در حافظه دارم که چنانچه مبحث ادامه یافت عرضه می دارم
برای کودکانم نان بیاور / هوای ناب کوهستان بیاور / ای انکه مهربان تر زا فتابی / دلم برفی است تابستان بیاور / ///و /// سر سبزم به راهت خواهد افتاد ؟/ گذارم بر سپاهت خواهد افتاد ؟/ تو می ایی چو اهویی خرامان / نگاهم بر نگاهت خواهد افتاد ؟ / که بی نیاز از هر گونه تفسیر و تمجید در اوج شاعرانگی است /// پیروز باشید
علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/5 در ساعت : 16:10:9
سلام.
بسيار زيبا و دلنشين.

با عرض پوزش، به نظرم اين مصراع، ناخواسته موجب وهن است:
هر بي سر و پا لايق تنهايي من نيست
رضا محمدصالحی
1391/10/6 در ساعت : 18:4:59
يك عمر به دنبال تو اين دل به زمين خورد
يك بار به دستان خودت پا شود اي كاش

عالیست جناب تاج محمدی و البته با نظر آقای سلیمانی موافقم
مجید هادوی
1391/10/5 در ساعت : 21:50:53
سلام
قلم قوی و خوبی دارید. لذ بردم از شعر زیبایتان.
البته شاید بشود گفت بیانتان از مضمونتان زیبا تر بود.
مصطفی پورکریمی
1391/10/6 در ساعت : 21:56:21
سلام جناب تاج محمدی بزرگوار

بسیار زیبا بود .... ما نیز به پایان برسد " او " شود ای کاش
جواد شیخ الاسلامی
1391/10/6 در ساعت : 17:35:4
سلام
پس بدتر!
هه هه هه
-------------
سلام
جوادی دیگه چی میشه گفت...
حمید خصلتی
1391/10/10 در ساعت : 19:4:59
با سلام بر جناب تاج محمدی عزیز.نوشته اید:معتقدم كه عاشقانه اي نجيب مي تواندحاوي پيغام هاي عرفاني و حتي مذهبي براي مخاطب جهان شمول خود داشته باشد. گاهي اوقات حتي شاعر نياز نيست حتماً انسان خاصي (معشوقي) را درك كرده باشد تا بتواند شعر عاشقانه بگويد و قبول اين نكته نشان از نارسايي تعبير جنابعالي از شعر عاشقانه دارد.
من هم رد نکردم که که محتوا یا پیام یک شعر عاشقانه چه می تواند باشد؟مهم این است که در شعر عاشقانه از آنچه صحبت می شود عشق است. وگستره ی عشق فراتر از ان چیزی است که بتوانیم در یک جمله یا یک کلمه تاویل کنیم گاهی ارادت یک عاشق به معشوق زمینی است گاهی نفسی عرفانی است گاهی یک شهود گاهی عدم گاهی حتی مرگ والبته گاهی یک حس که تقدیم میشود به یک پدیده.پس من تعریفی برای شعر عاشقانه ارائه نکردم که درست یا غلط باشد حال انکه اگر ارائه کنم هم اشتباهی فاحش خواهد بود که سالهاست غزلیات عاشقانه میگویم فقط!و هنوز نه عشق را درک کرده ام.نه الفبایش را فهمیده ام.بسیار از دقت نظرتان به نوشته ام.صد البته اشعار مهدوی وانتظار هم زیر گروه اشعار عاشقانه هستند ولی در نوشته قبلی ام فقط یک مرز بندی کردم برای اینکه بگویم شعر مهدوی وانتظار خود فاکتور هایی دارد.از اولین بیتی که نوشته ام که به سالهای 67 برمی گردد واولین غزلم در سال 68 هنوز عاشقانه میگویم وهنوز در اولین قدمم البته شعرهایم خود تعریف گونه هایی از شعر عاشقانه هستند که در دفتر شعرم دعوت میکنم چند غزل را بخوانید دوست من.یا علی.در ضمن فقط از این جهت به صورت پیام ارسال نکردم که جایگاه بخش نقد را برای نوشته ی خصوصی خودم اشغال نکرده باشم.اگر جوابی داشتید یا نظری میتوانید بازهم در بخش نقد بنویسید.
------------
پاسخ:
درود بر شما و تشكر
علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/10 در ساعت : 19:8:31
سلام. سؤالي از آقاي يزداني جندقي پرسيده بودم مربوط به مطلب‌شان در نقد اين شعر. آن را از روي اشتباه، در قسمت نظرات درج كردم. ممنون مي‌شوم دوست ارجمند، جناب تاج محمدي آن را تأييد كنند تا پاسخ آن را از جناب يزداني دريافت كنم. سپاس
علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/10 در ساعت : 17:41:42
سلام جناب يزداني
ما مي‌آموزيم از شما.
فقط در مورد گزيده‌اي از فرمايشات‌ شما سؤالي به ذهنم رسيد. اين بخش:‌ «به طور مثال یک شعر ایینی با نیت مدح و نعت حضرت جواد به گونه ای ((باید)) باشد که با تغییر یک بیت یا یک ترکیب نتوان ان را به حضرت امام حسین یا یکی از دیگر از امامان نسبت داد و یا بالعکس ...».
مي‌خواستم ببينم چرا از لفظ ((بايد)) استفاده شده؟ آيا واقعاً «بايد» منظور بوده يا «بهتر است» را مد نظر داشته‌ايد؟
اين موضوع (جايگزيني نام) در زيارت‌نامه ائمه هم هست (مثل زيارت امين‌ا...). حالا چرا در شعر منسوب به حضرات معصومين نبايد باشد؟
با سپاس
سحر دگلی (آریایی)
1391/10/5 در ساعت : 22:1:3
ای کاش ..
سلام و درود جناب تاج محمدی ارجمند
فریادی ملموس از بغض آرزوی دیرینه ..
درود
قلمتان جاودان
احساستان در امان باد
بازدید امروز : 27,185 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,900,048
logo-samandehi