ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آب دارد از سر آبادی ام رد می شود
((1))
بیگانه ها آزردنت را دوست دارند
از پیش چشمم بردنت را دوست دارند
از بازوانم چیده و بردند با خود
مانند گل پژمردنت را دوست دارند
بازیچه ات کردند تا من را ببازی
هربار لطمه خوردنت را دوست دارند
در انتظار ارث بردن از تو هستند
هر لحظه تنها مردنت را دوست دارند
تو پاکی و ساده – صمیمی مثل باران
از جنس ((من)) نشمردنت را دوست دارند
پیش تو می گویند - بی شک  – بدترینم –
باحرف خود آزردنت را دوست دارند
.
.
.
یخ بسته دیشب از غمت این کوچه .....- بگذر
-          آرام تر سر خوردنت را دوست دارند
-          /////////
2-
حال من خوب است اما بازهم بد می شود
آب دارد از سَرِ آبادی ام  رد می شود
قول دادن ، برنگشتن ، عادت دیرینه ای ست
مرد هم باشد به یکباره مردد می شود
اینچنین با دست خالی برنمی گردم به شهر
عمر من هربار صرف ِ رفت و آمد می شود
آسمان با غم تبانی می کند در چشم هام
با غروب رفتنت هم رنگ دارد می شود
ترس را تزریق خواهد کرد در رگهای من
فکر تو در استخوانم سوز ِ بی حد می شود
آه از نفرین دامنگیر در دامان شب
بدبیاری های من دارد زبانزد می شود
بردلم افتاده دیگر برنمی گردی توهم ....
آخرش هم اتفاقی که نباید می شود


 
 
-          سید مهدی نژادهاشمی

 
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ،


   تاریخ ارسال  :   1391/10/15 در ساعت : 13:5:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  865


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/17 در ساعت : 12:4:39
عمر من عمري است صرف ِ رفت و آمد می شود

مژده ژیان
1391/10/16 در ساعت : 10:22:33
درود جناب هاشمي نژاد زيبا قلم زديد
مجید مه آبادی
1391/10/16 در ساعت : 12:15:42
درود شاعر

هردو غزل قابل تحسین
دکتر آرزو صفایی
1391/10/16 در ساعت : 12:35:22
سلام استاد
بسیار دل انگیز
درودتان
بازدید امروز : 10,157 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,883,020
logo-samandehi