نحن حسینیون ... ما بقینا
نحن حسینیون... ما بقینا
ضمن عرض تسلیت ایام آخر ماه صفر روزهای رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی و امام رضا علیهما السلام جانم برایتان بگوید که اربعین خدا قسمت کرد تا در دریای بیکران عاشقان و مریدانی که با پای پیاده از نجف عازم کربلا میشوند، قطره ای ناچیز باشم. فاصله نجف تا کربلا حدود ۸۰ کیلومتر است و بعد از فروپاشی حکومت صدام، سنت حسنه پیاده روی اربعین احیا شده و هرساله نیز بر شکوه و عظمت وصف ناشدنی آن افزوده میشود و فی الواقع صحنه تام و تمامی از اظهار عشق و ارادت شیعیان و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از اقصی نقاط جهان است. در گزارشها آمده بود شیعیان ۶۳ کشور جهان در این مراسم حاضر بودند با جمعیتی بنا به گفته ها حدود ۱۷ میلیون نفر. در طول مسیر زائرانی با پرچمهای بحرین، ترکیه، پاکستان، آذربایجان، نیجریه، سنگال را دیدم وسیل جمعیت بلاانقطاع و مستمراً در تمام ساعات شبانه روز به سمت کربلا روان بود. البته اینجا هم ایرانیها گوی سبقت را از بقیه ربوده بودند با جمعیتی عظیم و فراوان.
از نجف که راه افتادیم قدم به قدم شاهد عرض محبت و دلدادگی مردم عراق بودیم که به عشق اهل بیت (ع) و امام حسین میزبانانی شایسته و سزاوار بودند و انصافاً کم نگذاشتند. دخترکان و پسربچه ها عطر به دست مردم را خوشبو میکردند، برخی دستمال کاغذی میدادند، عده ای خوشامد میگفتند و به زوار آب تعارف میکردند...بقیه نیز با چای، قهوه، غذا، میوه،خرما و... مردم زائران را تکریم میکردند و حتی از اواسط مسیر به بعد که آثار خستگی پیاده روی پررنگتر بود ایستگاههایی دائر کرده بودند که در آن بدنهای کوفته و پاهای خسته را ماساژ میدادند و ...الحق و الانصاف مردم عراق در این میزبانی حق مطلب را به خوبی ادا کردند و به قول یکی از رفقا "مردم عراق در ایام اربعین بهترین مردم روی زمین میشوند". حتی در ساعتی که میهمان موکب اهالی ناصریه بودیم یکی از آنان که با اصرار ما را برای ناهار نگهداشته بود به من گفت: "فلوس موجود؟" و من نیز از مهربانی اش تشکر کردم. در کنار این مهمان نوازی، در دریای بیکرانه زوار نیز صحنه های عجیب و جالب توجه کم نبود، از پیرزنان و پیرمردانی که عصا زنان و لنگ لنگان در حال طی طریق بودند تا فرد معلولی که با دو عصا راه میپیمود. از زنانی که نوزادان و اطفال خود را در کالسکه گذاشته و با خود همراه کرده بودند تا فردی که در هنگام استراحت پای مصنوعی خود را باز کرده بود. شاید قابل توجه ترین صحنه مربوط به مرد میانسالی بود که پاهایش از حوالی زانو قطع بود و او دمپایی در دست کرده و با دستهایش راه میرفت. هنوز زنگ صدای باسم کربلایی در گوشم است: تزورونی ...که در اکثر مواکب و تقریباً در تمام مسیر و همینطور کربلا در حال پخش بود.
بهرحال این پیاده روی محشر عظمایی است که تا انسان خود به آن نپیوندد از درک عظمت و عمق آن عاجز است، قلم که جای خود دارد. انشاالله که قسمت شود و خودتان ناگفتنی ها و نادیدنی ها را ببینید و بشنوید. این جمله نیز در مسیر زیاد به چشم میخورد: نحن حسینیون ما بقینا. تا هستیم حسینی هستیم ....التماس دعا
اگر اين لحظه ها ناگه ز شورت انگبين ميشد
تمام روزها سرشار از خلد برين ميشد
به پايان ميرسيد اندوه اين گلهاي پژمرده
بهاري دست ميافشاند، زاد العارفين ميشد
پر از عطر عسل ميشد سبوي تشنۀ مادر
پدر لبخند ميزد، مملو از نور يقين ميشد
تمام باغها مثل بهشتي ميدرخشيدند
نسيمي از تبسمهاي تو عيد آفرين ميشد
از اوج آسمانها بوي تو روي زمين ميريخت
و شاعر در ميان غربتش عاشقترين ميشد
چنان پر ميزدم گرد جمال قدسي ات هر دم
که چون پروانه ها هر بال خاکسترنشين ميشد
****
فقط اي کاش در اين اشکها ميآمدي، آقا!
که پلک خیس من از روی ماهت خوشه چين ميشد..
تاریخ ارسال :
1391/10/22 در ساعت : 19:41:56
| تعداد مشاهده این شعر :
1034
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.