ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آنروزها خدا به زمین خیره مانده بود

 


  لا فتی الا علی....

 

آنروزها خدا به زمین خیره مانده بود

مبهوت کار این همه آدم که آفرید 

هِی با خودش تمام زمین را مرور کرد 

هِی دور نقشه های قدیمی ش خط  کشید 

 

هی روی نقشه های قدیمی ش فکر کرد 

روی قضیّه ی هدف خلقت بشر!

روی نمونه های غریبی که آفرید 

رفتارهای مبهم این خیرهای شر !

 

آن روزها خدا به زمین خیره مانده بود

دنیا عجیب بود و زمین لحظه لحظه شب

دنیا پر از تعصّب بی منطقی عجیب

پر بود از صدای رجز خوانی عرب -

 

می سوخت با دو دست خودش هرچه هست را

می گفت –مست- : «باغ و گلستانم آرزوست» 

این قصّه را که دید خدا، بغض کرد و گفت: 

« از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست»

 

آنقدر بغض توی دلش بود، حد نداشت 

افتاد یاد قصه ی ابلیس و نقشه هاش 

غمگین نشسته بود خدا توی خانه اش

آهسته گفت زیر لبش:«کاش، کاش، کاش» 

 □ 

یعنی خدای قصّه کم آورده بود؟! نه 

انگار فکر معجزه ای بود - ناگهان - 

می خواست بی مقدمه شقّ القمر کند 

امّا دلش شکست و تو نازل شدی از آن 

  

نازل شدی و آیه ترین اتّفاق را 

توی کتاب روشن دنیا رقم زدی 

ابلیس، مست کار خودش بود، یک تنه 

تدبیر چند ساله ی او را به هم زدی 

 □ 

در چشمهات بغض خدا لانه کرده بود 

آرام می چکید غمت پای نخل ها 

آنروزها خدا به زمین خیره مانده بود 

لبخند بود روی لبش، گفت: «لافتی ... »

 


 

کلمات کلیدی این مطلب :  میلاد امام علی (ع)، نیره کاشی ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/3/2 در ساعت : 15:24:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  814


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1392/3/2 در ساعت : 16:11:40
درود.
بسیار شعر زیبا و متفاوتی است.
متاسفانه حسن مقطع ندارد.حتما کلمه «لافتی» را عوض کنید چون عبارت ادامه نمی یابد معنی خوبی به دست نمی دهد.حیف است شعری بدین خوبی فدای چنین موردی شود.روی تغییر قافیه ی بندآخر -شاید:پای هر گلی....گفت یاعلی-بیندیشید.
نیره کاشی
1392/3/2 در ساعت : 16:30:22
سلام جناب خوش عمل

ممنون از توجه و راهنمایی تان.
مهدی زارع
1392/3/4 در ساعت : 15:16:58
آهسته گفت زیر لبش:«کاش، کاش، کاش»

سلام. هميشه از توانايي هاي زبان خوب استفاده كرده ايد. آنچه موجب مي‌شود بگويم كاش عدم گرايش به آشنايي زدايي هاست. روايت منطقي و حرف‌ها بجاست اما لحظه خارق العاده يا برخوردجديدي كه چشمم را بدرخشاند در شعر نديدم. البته مقدمه چيني هم كمي زياد بود. تنها كمي.
پايدار باشيد.
نیره کاشی
1392/3/4 در ساعت : 16:25:54
سلام
ممنون از دقت نظر و توجهتان
علی حبیب نژاد
1392/3/6 در ساعت : 1:36:49
درود شاعر
زنده باد
مژده ژیان
1392/3/3 در ساعت : 15:58:25
نگاه بكرتان را درود هنرمند جوان

زيبا قلم زديد
نیره کاشی
1392/3/4 در ساعت : 16:25:15
سپاس از حضورتان
مرضیه عاطفی
1392/3/2 در ساعت : 15:50:6
سلام نیره جان
آفرین و احسنت
"لبخند بود روی لبش، گفت: «لافتی ... » "

قبول نگاه حضرت حیدر (ع) باشد انشاءالله
بزودی زود بلطبه لحظه هات رو به ایوون طلای نجفش!

قلمت آیینی!
یا علی(ع)
نیره کاشی
1392/3/2 در ساعت : 16:29:44
سلام مرضیه ی عزیز

ممنون از لطف و سرزدن های همیشگیت.
اکرم بهرامچی
1392/3/4 در ساعت : 16:57:34
در چشمهات بغض خدا لانه کرده بود

آرام می چکید غمت پای نخل ها

آنروزها خدا به زمین خیره مانده بود

لبخند بود روی لبش، گفت: «لافتی ... »



خیلی عالی بود عزیزم خیلی خیلی عالی
درود به تو
نیره کاشی
1392/3/4 در ساعت : 22:34:41
ممنون از اومدنت
بازدید امروز : 7,820 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,780
logo-samandehi