ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اما تو مثل سنگ، نه! شد سنگ مثل تو


سال گذشته بود که گفتی نمی شود؛
پیشم بمانی و غزلی دست و پا کنی
 
گفتی و مثل باد وزیدی به هر طرف
تا برگ های سبزتری را جدا کنی
 
رسمش نبود شعر که گفتم برای تو
بلبل شوی و شاعر خود را رها کنی

شاعر همیشه با غم و غصه عجین شده است
رفتی که زخم های دلم را دوا کنی!؟
 
در گیر و دارِ شهر، دلم مات و تیره شد
آیینه را به دست تو دادم که ها کنی
 
اما تو مثل سنگ، نه! شد سنگ مثل تو
بارید بر دلم که تو شاید حیا کنی
 
گفتی که دوره گردم و از خود گذشته ام
با من نیا که زندگی ات را فدا کنی-
 
گشتم اسیر دام تو، بگذار بگذرم
تا بیت های هر غزلت را بنا کنی


بهار 1392

کلمات کلیدی این مطلب :  اما ، تو ، مثل ، سنگ، ، نه! ، شد ، سنگ ، مثل ، تو ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/4/7 در ساعت : 11:47:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  766


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

رضا محمدصالحی
1392/4/8 در ساعت : 19:41:26
در گیر و دارِ شهر، دلم مات و تیره شد
آیینه را به دست تو دادم که ها کنی

اما تو مثل سنگ، نه! شد سنگ مثل تو
بارید بر دلم که تو شاید حیا کنی

سلام بانو قطعه ی زیبا و دلنشینی است
محمدمهدی عبدالهی
1392/4/7 در ساعت : 12:0:47

شاعر همیشه با غم و غصه عجین شده است
رفتی که زخم های دلم را دوا کنی!؟

سلام و عرض ادب خانم دبیری
بسیار زیبا بود
موفق باشید
محمدرضا جعفری
1392/4/14 در ساعت : 2:0:12
رحمت الهی واسع است و شامل هر چیزی میشود »وَرَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء« اعراف/156.
فاطمه بیرامی
1392/4/9 در ساعت : 17:2:9
از دل بود واقعا ...
به دل نشست
موفق باشید
رضا فانی
1392/7/18 در ساعت : 10:0:46
سلام و عرض ارادت.
"اما تو مثل سنگ، نه! شد سنگ مثل تو
بارید بر دلم که تو شاید حیا کنی"

زیبا بود.. درود بر شما
بازدید امروز : 7,283 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,980,204
logo-samandehi