نماز زيارت مي خواندم
بالاي سر امام رضا عليه السلام
ركعت دوم , سوره الرحمن , خدا مكرر نوشته بود : فباي الاء ربكما تكذبان
با خودم زمزمه كردم ...  

بسم الله الرحمن الرحيم
تورا مي خواهد دلم
اين سوره هاي بر نيزه را
انكار مي كنند
سر به مهرهاي بي سجودي كه سالها
پستان كوفه را مكيده اند
و اين چشمه هاي خون را
انكار مي كنند
مادراني كه همخوابه زاييده اند
حتي صداي كودكان حرم را
شنيده انكار مي كنند
دختران شمر و ابن زيادها
و دشت داغ پر از لاله را
جز مادران بني اسد
همه ديده انكار مي كنند
بوريا و سيد الساجدين را
و قرآن و لب هاي تو را
انكار مي كنند
جز خيزران و خواهرت
تو مي گويي و مي خندند
حبيب دوباره شهيد مي شود
و همين را هم انكار مي كنند
منكران مسلماني ات
و همين را هم انكار مي كنند
وقتي عباي محمد را پوشيده اي
تو مي باري و پا مي كشي
دشت را گرفته علي اكبرت
جوانان بي هاشم را ولي
انكار مي كنند
اصحاب نهروان و جمل
و چه ساده مي گويند
دشنام خارجی را
و چادر نماز مادرت را نيز
انكار مي كنند
پسران قنفذ و اولي
مي باري و فرياد مي كني
خيمه را يك نفس تا علقمه
برادرت را هم انكار مي كنند
تير و سنان و پاره هاي مشك
مي باري و سكوت مي كني
پشت خيمه مي روي
و روي نيزه ي بزرگي با طناب
اصغرت را هم انكار مي كنند
و خارجي مي شوي
يابن محمدي ولي
خارجي مي شوي
و عباي سبز و ذوالفارت را چه ساده
چه بي وفا انكار مي كنند
همين مهر داغ بر جبين نشسته ها
تو مي خواني و مي بارد
باران عصر خشكسالي
و همين روزهاي نينوايي
شريعه را انكار مي كنند
مي بارم و مي نويسم
نخواه سكوتم را
اين شعرهاي گريه دار را
سالهاست كه انكار مي كنند
جز شيعيان و مادرت


2013/07/03
05:06