بعد سی روز
سرزد از حنجرۀ عید غزلخوانی تو
از گریبان زمین عطر گل افشانی تو
اسعد الله همه روز و شبت، ماه تمام!
نیست در خاک بهشتی به فراوانی تو
بعد سی روز به دریا زدن، آخر این خاک
لنگر انداخته در ساحل عرفانی تو
بعد سی روز رسیدم به هوایی که تویی
ریه ها پرشده از نفحۀ روحانی تو
عید فطری است که روی تو در آن منعکس است
ماه و خورشید همه آمده مهمانی تو
ای که سربند سپیده به جبینت بسته ست
صبح کی میدمد از مشرق پیشانی تو؟
کی رسد بر تن هر دشت ز یوسف بویی؟
مصر پر میشود از جذبۀ کنعانی تو
در کسوف اند بدون تو همه ثانیه ها
چه شب بی غزلی غیبت طولانی تو
"اشهد انّ" که خورشید شبم غیر تو نیست
گرویدند جهانها به مسلمانی تو
*****
مینشینم لب آئینه، مگر موج زند
مثل رود غزلی چهره ی نورانی تو
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1392/5/17 در ساعت : 20:43:4
| تعداد مشاهده این شعر :
691
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.