بهشت کبوترها
تقدیم به خورشیدی که در سایه اش نفس میکشم به امید شفاعتش..
در بیکران صحن بزرگ تو اینک کبوترانه منم، بانو
گلدسته ات بهشت کبوترهاست اذنی بده که پربزنم بانو
مرغی مهاجرم که در این پاییز کوچیده ام به سوی گلستانت
لبریز توست بال و پرم ای گل، هرثانیه نفس زدنم، بانو
وا می شود سحر، دری از خورشید بر گنبد همیشه پر از نورت
در آفتاب سرزده از صحنت یک ذره است جان و تنم بانو
"یا فاطمه" که بر لب من آمد شد مشق عشق اسم قشنگ تو
گل کرد واژه واژۀ ابیاتم غرق بهار شد دهنم بانو
*****
من خسته ام از این همه بی باری، پژمرده ام از این همه بی برگی
یک تکدرخت خشک و عطشناکم وقتش شده ست جان بکنم بانو
ای کاش در حریم تو گورم بود تا شانۀ تو سنگ صبورم بود
کاش این لباس خادمی ات می شد در روز واپسین کفنم بانو
*****
راه بهشت می گذرد از قم از یاس های روی ضریح تو
هر کس کبوتری شده بسم الله اینک کبوترانه منم بانو...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1392/6/15 در ساعت : 22:4:12
| تعداد مشاهده این شعر :
863
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.