ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



رگ‏هاي مرا تيغ به تيغ از تو نوشتند...
اي شادترين قصه‏ي اين حول و حوالي
معناي تمامي مضامين خيالي

اي شعرتر از آينه‏ها ، شعرتر از آب
دستان تو آرامش درياي پُر از خواب

يك شعر رسيده است ولي قصه ندارد
من منتظرم كز نفست عشق ببارد

پلكي بزن و قصه‏ي خود را به من آويز
دستي بده تا شعر شود خانه‏ي پاييز

از آرش و البرز به من هديه رسيدي
چون روح در اين كالبد خسته دويدي

نقشي شدي و منتشري در نفس من
جاري شده‏اي در همه جاي قفس من

فرياد شدي داد شدي صاعقه آمد
ابري شدي و شعر پر از واقعه آمد

پرواز شدي شعر پر از شانه به سر شد
آرام شدي سينه‏ات از عشق كه تر شد

يك لشكر نعره به نشابور رسيدند
صد تار شكستند و به سنتور رسيدند

بردند و شكستند و بريدند پَرَت را
آويز نمودند از اين قصه سرت را

يك كوه سر از واقعه‏ي عشق خبر شد
اين عشق خودش باعث اين خوف و خطر شد

افتاد نگاه تو به دروازه‏ي شيراز
پيچيد در افسانه‏ات آوازه‏ي شيراز

رگ‏هاي مرا تيغ به تيغ از تو نوشتند
كاشان شدي و خاك مرا با تو سرشتند

فرياد شدي ولوله در جام جم افتاد
قليان شدي و حرمت تو از حرم افتاد

 هي درد شدي درد شدي درد مجسم
آنقدر كه حالا شده‏اي مرد مجسم

هي داغ پس از داغ به دستان تو بستند
هي ريشه شدي ساقه شدي باز شكستند

هرچند شكستند ولي باز درآمد
اين ريشه از اعماق سرآغاز درآمد

اين ريشه به اعماق دماوند رسيده‏ است
از حرف گذشت است به سوگند رسيده است

سوگند كه تو وارث درياي جنوني
تو وارث صدها تنِ آغشته به خوني

هر چند تو را پشت شكستند ولي تو
تهمت به سراپای تو بستند ولي تو

پرواز كن اي گربه‏ي شيرانه تن من
پرواز كن اي مهدِ دليران وطن من

کلمات کلیدی این مطلب :  رگ‏هاي مرا تيغ به تيغ از تو نوشتند... ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/9 در ساعت : 13:14:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  944


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 7,033 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,979,954
logo-samandehi