ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آه دیگرش...
غریب بود حسین و غریب تر هم شد...
 
یکی یکی به سر نیزه لشکرش رفتند
عزیز و یوسف و یار و برادرش رفتند
زنان و کودک و فرزند و هرکه بود و نبود
به چشم هم زدنی از برابرش رفتند
تمام پاره تنهاش، کل امیدش
تمام هاشمیان دلاورش رفتند
حبیب و قاسم و عبد اله و علی اصغر
وهب، شذیب، انس، عون و جعفرش رفتند
دلش به حضرت عباس و اکبرش خوش بود
و هرچه مانعشان گشت آخرش رفتند
غریب بود حسین و غریب تر هم شد
تمام و دارو ندارش که از برش رفتند
چه غصه ای چه غمی زود تر تمامش کن
نبیند آن همه سگ سوی دخترش رفتند
دوباره زنده شده خاطرات روزی که
میان آتش و در رو به مادرش رفتند
از اینکه شاخه گلی هدیه ی یزید کنند
همه سراغ سر نیزه و سرش رفتند
ره بهشت از آنجا نمی گذشت چرا
به تاخت این همه از روی  پیکرش رفتند؟!
شروع شد غزل آه های او از نو
و بیت ها سر یک آه دیگرش رفتند
به روی نیزه سرش در پی یتیمانیست
که پابرهنه به دنبال خواهرش رفتند
****
عذاب تشنگی و خنجر و سنانش هیچ
چقدر تلخ و غریبانه لشگرش رفتند

مجتبی نادری طاهری

 
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل عاشورا ، آه دیگرش ، لشکرش رفتند ، مجتبی نادری طاهری ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/20 در ساعت : 0:46:17   |  تعداد مشاهده این شعر :  699


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

شبنم فرضی زاده
1392/8/20 در ساعت : 8:6:49
به روی نیزه سرش در پی یتیمانیست
که پابرهنه به دنبال خواهرش رفتند
درودت
صمد ذیفر
1392/8/21 در ساعت : 10:38:18
سلام.
درود .آجرک الله .
به روی نیزه سرش در پی یتیمانیست
که پابرهنه به دنبال خواهرش رفتند
عباس خوش عمل کاشانی
1392/8/20 در ساعت : 8:18:50
درود و فراوان درود.بسیار سروده ی خوبی است.واقعا دستمریزاد دارد:
از اینکه شاخ گلی هدیه ی یزید کنند
همه سراغ سر نیزه و سرش رفتند...
سارا وفایی زاده
1392/8/20 در ساعت : 1:21:53
درودتان

مانا باشید
مجید هادوی
1392/8/20 در ساعت : 11:14:53
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
قبول باشد انشالله
دکتر آرزو صفایی
1392/8/20 در ساعت : 10:52:43
درود جناب طاهری
زیبا و غمناک سرودید
دست مریزاد
بازدید امروز : 7,082 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,980,003
logo-samandehi