ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سلام علی قلب الزینب الصبور(س)

سلام علی قلب الزینب الصبور (س)

 

تمام ذره های خاک با تو نوحه خوان بودند

و مهتاب دل خاموش اهل کاروان بودند

تو در سنگین ترین داغ جهان، کوه یقین بودی

همان داغی که غرق شعله هایش قدسیان بودند

کسی فریاد سرخت را در آن دشت بلا نشنید

در آن صحرا که جانها و روان ها نیمه جان بودند

کدامین چشم انبوه غمت را تاب می آرد؟

برایت اشک های عالم و آدم روان بودند...

و از صبر فراوان تو پشت صبر ها خم شد

برای درک تو ایوب ها هم ناتوان بودند

دل این ابرها از غصه هایت سنگ شد، خون شد

در آن روزی که حتی سنگ ها هم خونفشان بودند

***

غزل حیران و سرگشته ست در کشف تو، ای بانو!

که حیران شکوه تو زمین و آسمان بودند...

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/8/26 در ساعت : 0:3:47   |  تعداد مشاهده این شعر :  794


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صمد ذیفر
1392/8/28 در ساعت : 0:30:44
سلام .
جناب محمدی امین گرامی .
درود .موفق و موید باشید.
------------------------------
سلام جناب ذیفر
سپاس و فراوان سپاس از لطفتان...یاحق
دکتر آرزو صفایی
1392/8/26 در ساعت : 13:42:52
درود بر شما
نویسا بمانید
صالح محمدی امین
1392/8/26 در ساعت : 16:38:34
سلام بانو!
از مراحمتان ممنونم. یاحق
بازدید امروز : 7,406 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,980,327
logo-samandehi