چشمه ي روشن مزامیر
هر کس که تجلی تو را دید، نارنج ز دست کی شناسد؟
جز نفحه ات ای بهار انگور، یک باده پرست کی شناسد؟
دنبال تو می دوند ابیات، ای معنی در محاق، یوسف!
غیر از غم عشق تو سرودن، یک شاعر مست کی شناسد؟
در راه تو قد خمیده خورشید، چون پیر سپید مو نشسته ست
هر سینه آتشین و سوزان،در عشق شکست کی شناسد؟
حیران تو گشته واژه هایم، ای چشمه ي روشن مزامیر!
دنیای غزل به غیر عشقت، تا بوده و هست کی شناسد؟
این قلب که می تپد به مهرت، از یاد تو کی جدا نشیند؟
یک غنچه ی آفتابگردان، از نور گسست کی شناسد؟
ای عطر عبات رشک هر گل، نعلین تو آرزوی هر طور
جز خوردن سیب عشقت آدم، از عهد الست کی شناسد؟
****
پیچیده به دور نورت ای ماه، مانند ستاره ساقه ي من
جز در غم تو نفس کشیدن، یک ذره ي پست کی شناسد؟
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1392/10/14 در ساعت : 21:32:53
| تعداد مشاهده این شعر :
1121
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.