سلام و درود جناب نژاد هاشمی عزیز .
زیباست دستمریزاد .
با اجازه نظمی به چینش ابیات دادم .
موفق باشید.
دل از بیگانه برداری سر از دیوار بردارم
تو را بایست از لفافه ی اشعار بردارم
نگاهی می کنی مارا که دیوانه ترت باشم
جنونت را چگونه از دل آوار بردارم
به فردای فراموشی دل دیوانه ام خوش بود
نشد اما سر از سودای تو یکبار بردارم
برو جانم به قربانت نبینی حال و روزم را
که پلک آخرم را بی تو بالاجبار بردارم
تلاجن در نگاهت سایه ی شعریست نیمایی چگونه چشم از این رسوایی خونبار بردارم
اگر نیلوفرانه قد کشیدم پای دامانت
تو لب تر کن لبم را از لب دلدار بردارم
تو را می خواهمت مانند یک رویای بارانی
تو را می خواهمت تا از لبت انکار بردارم
مرا از خود بران دردی ندارم از تب عشقت
که زیر خاک چشم از عشق ناهنجار بردارم
مهدی نژادهاشمی