ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خنديدو به مستي زدو خوابيد ولي ما
هرچند كه راه همه از كوه و كمر بود
خوشحال كه بعد از شب ما صبح سحر بود
با كوچ كلاغ از سر اين دهكده ي خوب
ديديم كه در آينه هم شانه به سر بود
آن كس كه ضميرش همه از روح خدا بود
با دشمن و با دوست فقط عين پدر بود
خنديدو به مستي زدو خوابيد ولي ما
ديديم در آن جام فقط خونِ ِ جگر بود
گمراه نگرديد تو را هركه رصد كرد
آن صورت روشن شده چون قرص قمربود
از قند لبش بر لب ِ ما خورده ترك ها
پيغام كه مي داد چنان شيرو شكر بود
پيچيد كه در باغ درختان نگرانند
از غربت خورشيد كه در حال سفر بود
در نيمه ي خرداد غزل پشت غزل گفت
در مجلس شعرش تو نديدي چه خبر بود!!!
از رقص كلامش شب ما نور گرفته است
انگار كه رقصيدن بت ها و تبر بود
در مجلس سوگش همه پرپر شده بودند
طوري كه زمين را همه انبوهي ِ پر بود
...
 
مجتبي اصغري فرزقي (كيان)مشهد
وبلاگ : http://mo1351.blogfa.com/
کلمات کلیدی این مطلب :  مستي ، روشن ، قند ، باغ ، شب ، سوگ ، شعر ، دهكده ،


   تاریخ ارسال  :   1392/11/19 در ساعت : 13:27:47   |  تعداد مشاهده این شعر :  660


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابراهیم لایق برحق
1392/11/20 در ساعت : 17:12:55
درودها


دست مریزاد... احساس می کنم این ابیات از جنس کلام آفتاب جماران بود. ساده. صمیمی و در عین حال پر از اسرار.... رحم الله روح الله
محمدمهدی عبدالهی
1392/11/19 در ساعت : 23:9:53
در نيمه ي خرداد غزل پشت غزل گفت
در مجلس شعرش تو نديدي چه خبر بود!!!

سلام و عرض ادب بزرگوار
درود بيكران بر شما
دست مريزاد
مويد و منصور باشيد
شبنم فرضی زاده
1392/11/19 در ساعت : 14:18:38
ديديم كه در آينه هم شانه به سر بود
آن كس كه ضميرش همه از روح خدا بود
درودتان
بازدید امروز : 18,600 | بازدید دیروز : 28,556 | بازدید کل : 121,705,860
logo-samandehi